کلا دوتاخواسته از من داشت:
شاغل نباشم
میگه میتونم خودم تامین کنم دوس دارم زنم دنبال یادگیری باشه به خودش برسه و ...
و اصرار داره زبان رو حتما برم تااخرش
و باشگاه رو ادامه بدم
دومین خواستش این بود که
برم اونجاباهاش زندگی کنم توخانی ابادنو
و امروز گفت خونشو بعدا نشونم میده و اگر نپسندیدم تو همون محل میتونه نوستز بخره به سلیقه ی من و بزرگتر بگیره تا ۸۰ متر اینا
گفت میزارم روش خونه بهتر میخرم اما همونجا اون محل
گفت من روزا باموتور میرم سرکارو برمیگردم تاحالاهم که زن نداشتم مادرم برام ناهارو ظرف غذا میزاشته
وقتی زن داشته باشم دلم میخواد خونم نزدیک باشه ظهرابیام خونه پیش زنم غذای گرم بخورم