از سرکار میومد منم خواب بودم دیدم رفته اتاق . شیرینی میخوره
بعدم طبق معمول رفتم پروفایل جاریم چک کردم . دیدم بلهواس دخترش جشن روز دختر گرفته. مطمئنم شوهرمم بود یا یچیزایی براش خریده .
همین دیشب هم شام دعوتشون کردم
منو این جاریم باهم خیلی اختلاف داریم ولی ب اصرار شوهرم رفت و آمد میکنیم .
شوهرم آه نداره با ناله سودا کنه ولی همیشه هوای برادرش رو داره . هرچیزی میشه باهاشون نصف میکنه .
گاهی فکر نمیکنم خونواده ما دونفره س فکر میکنم ۷ نفره ایم .
من سال تا سال شاید یکی دوبار لباس بخرم . طلا هم از اول ازدواج نداشتم
اما جاریم حتی یکبار ندیدم لباس تکراری بپوش ه . طلاهاش هم جزو ثابتشه. ازین ناراحتم ک چرا شوهرم هواشونو داره اگر اون خیلی چیزا رو واس اونا نخره ما هم تحت فشار مالی نیستیم ک هر بار مجبورم انگشتر و چی و چی بدم ولی جاریم همیشه طلا داره . حسم حسادت نیست اما اینکه دیشب داشت با آب وتاب تعریف میکرد هیچکس مثل من طلا نداشت درحالیکه منه نوعروس حتی ی تیکه طلا هم ب زور داشتم خیلی ناراحت شدم .