منم همین مشکلو داشتم اوایل خیلی رو دادم دیگه همیشه توقع داشت.
بعد یه مدت که تیکه انداخت جوابشو دادم به همسرمم گفتم مامانت زبونشو نگه نمیداره من دیگه نمیرم کمک بدم
به همسرمم گفتم مگه تو چقدر برای خانواده ی من زحمت کشیدی که من برم کارای مامانتو بکنم
من کارای مامان خودمو انجام نمیدم بعد توقع دارین برم کارای بقیه رو انجام بدم
اوایل همسرم ناراحت بود ولی از اون به بعد که جواب مادرشوهرمم دادم دیگه گفتم به من ربطی نداره بعد یه مدت دیگه همسرمم توقع نداره
یه بار سر یه مسئله دلخوری به وجود بیار دیگه نرو از اون بعد