مامان من که مثل نامادری انقدر که بی احساس و سرده
انگار قلبش سنگه
خود به خود باهام یه جوری قهر کرده انگار پدرشو کشتم
الان رفتم پیشش کلی گریه کردم هیچ اهمیتی نداد حتی نکاه هم نکرد بعد از صبح هیچی نخوردم الان به خواهرم گفت برو غذا رو بخور خواهرمم رفته داره غذامو میخوره
کاش امشب شب آخرم باشه