خودم بچگی برام پیش اومده بود الان شاید کسی باورش نشه تا حدودی یادمه نمیدونم تصوراتم بود خیالات هر چی صبح پا شدم برم حیاط همه هم خواب بودن دیدم رو دیوار خونمون ی گربه نشسته اونم خیلی بزرگ بعد زل زده ب من میخنده😑نمیدونم دیگ توهم بود هر چی من اون موقع نترسیدم رفتم خونه مامانم بیدار کردم ک بیا ببین نگهش داریم فلان ک رفته بود
الان یادم میفته سکته ناقص میزنم چون غیر عادی بود گربه معمولی نبود😢