2777
2789
عنوان

دختر سه سالم ی چیزای میگه میترسممم

| مشاهده متن کامل بحث + 102864 بازدید | 580 پست
نه تا وقتی که زبون باز نکردن میبینن

جن نه فرشته ها رو

من میخندم شوخی میکنم 🤣همه اطرافیانمو خوشحال میکنم زخمهایی که خوردم رو برای خودم نگه میدارم غم چشمامو رو پنهان میکنم و برای همه خاطره خوب میسازم 😍 ولی دیگه هیچ چیز عمیقا منو خوشحال نمیکنه جز مرگ برای آرامشم و زندگی م صلوات بفرستید

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

دختر منم بچه بود یک چیزی دید الان میترسم تعریف کنم 

چیزی نمی‌گم 

بچه ها پاکن در نتیجه چیزهایی می بینند ک بقیه نمی‌بینند 

ای هیچ ،برای هیچ ، برهیچ، مپیچ ...کار خوب فقط زمانی ارزشمنده که فقط برای رضای خدا و خالصانه باشه...ما باید حتی برای تک تک کلمات در فضای مجازی اون دنیا جواب پس بدیم...

عزیز این بلکه امامی چیزی میبینه همه خی میگن جن جن که ترسناکه اگر اقا میبینه بلکه یه امامی چیزی اومده خونتون 

پاشو چادر بزن 😁نه جدا هیچی نیس تخیلات بچه هاس بچه منم یه همچین چیزایی گفته بعدش خودش میگه الکی گفتم 

بیاین سعی کنیم ادم خوبی باشیم تو هر شرایطی سعی کنیم کار درست رو انجام بدیم حتی اگر بقیه انجام ندن .ما خوبی رو یاد بقیه بدیم 

وای خیلی ترسناکه😂😂😂 چند سال پیش که خواهر بزرگم امتحانای دانشگاهش شروع شده بود حتی شب هم میموند درس میخوند. اون زمان هر سه تا خواهر تو یه اتاق بودیم و خواهرم توی همون اتاق درس میخوند

یه شب خواهر کوچیکم توی خواب با وحشت میشینه گوشه سقف اتاقو نشون میده، بعدش میگه اونجاست. خواهرم میپرسه چی اونجاست؟ باز خواهر کوچیکم چندبار میگه اونجاست و دوباره میوفته توی جاش😂😂😂

خواهر منم که ترسو، کتاب دفترشو میبنده با ۲۲ سال سن میره مامانمو بیدار میکنه تو بغلش میخوابه😂😂😂

🤍.

پسر من سه سالش بود از کنار مزار باماشین رد میشدیم.اصلا نمیدونست اونجا مزاره یا چی.هیچوقتم نبرده بودیمش.اصلا.

گفت مامان اینجا رو میبینی زیرش یه تونل بزرگ هست ادما شبا اونجا راه میرن.الانم یادم میوفته موهام سیخ میشه

پسر من ۲ سالش بود به گوشه اتاقش نگه میکرد میگفت نه نه نه سرشم تکون میداد

بعد میرفت توی یه اتاق دیگه میگفت آقايه اونجاس پنجره رو نشون میداد

منم میخندیدم میگفتم چرت و پرت میگه

بعضی وقتا ازش میپرسیدم اقا کو میگفت الان نیس یکم مورمورم شد 😐

ولی بعد برای اینکه نترسم میگفتم خب شد بالاخره رفت پی کارش


خدایا ممنونم ازت ....همه اونایی ک دوس دارن مادر بشن و چشم انتظار نذار... چشم انتظاری خیلی سخته خیلی....خدایا به همه آرزومندات بچه اهل و صالح و سالم بده ... دوست من ناامید نباش
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز