بشین منطقی و اروم باهاش حرف بزن اول بغلش دراز بکش یکم محبت کن بعد مقدمه چینی کن بگو واقعا خسته م جون ندارم دیگه منم استراحت لازم دارم وقت ندارم ب خودم برسم ب خونم برسم کمردردگرفتم سرم گیج میره انگار ضعیف شدم بگو غذارو میپزم ولی نمیتونم بیام اونجا تایمی ک اونجا هستمو ب خودم و خونه میرسم زندگی خودمونم ب انرژی نیاز داره خودمونو فراموش کردیم
اگه خواهرشوهر بزرگه هم اونجاس از دو سه بار ی بار بهونه بیار نرو کم کم کمش کن
اگه اینم جواب نداد مجبوری محکم جلوش وایسی حتی شده با دعوا