2777
2789

زایمان کردم و حال روحیم زیاد خوب نیست و خسته م از بچه داری


دوستم زنگ زد احوالپرسی گفتم بیا پیشم اومد

ده دقیقه ای نشستن بچه هاش کمی سر و صدا کردن شوهرمم سرش درد میکرد ناراحت شد و ناراحتی شم نشون داد (گفتم میخوای برو بخواب با ناراحتی گفت ن چ خوابی با این وضع) 


جای من بودین چ حسی بتون دست میداد و چکار می کردید 



اینم بگم حتی ماه آخر بارداری م دوستاشو با بچه‌ها شون دعوت میکرد منم تحمل میکردم

دو تا دختر گل دارم ترانه، بهاره,, بچه سومم تو راه ب امید خدا 

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

1. وقتی ماه آخر بارداری دوستاش رو دعوت می‌کرد. بجای تحمل بهش میگفتم که از این دعوت ادیت میشم

2. اگر چیزی رو تحمل میکردم، بعد انتظار همون تحمل رو از طرف مقابل نداشتم چون انتخاب من تحمل بوده و نمیشه به دیگران گفت چون من تحمل کردم شما هم باید تحمل کنید 

3. همسرم رو درک میکردم که از سرکار اومده خسته س و... ، هرچند این دو طرفه هست و همسرتون هم باید تا حد امکان شما رو درک کنه 

4. در نهایت وقتی میدیدم بابت دعوت دوستم ناراحت شده ازش معذرت خواهی میکردم 

5. شرایطم رو براش توضیح میدادم و دنبال راه حلی بودم که هم مشکل حل بشه هم کسی این وسط اذیت نشه 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز