وای چه وحشت ناک منم یک بار نوه داییم کلاس اول بود اومد خونمون نشست رو میز تحریرم از این کوچیک ها بند چوب نبود نمی دونم جنسش چی هست محکم افتاد شکست خودش هیچیش نشد مامانش هم داشت جارو می کرد یعنی دختر داییم جارو برقی گفت پق ترکید دود بلند شد سوخت مجبور شدیم یک جارو برقی دیگه بخریم
بچه شوند آنقدر رو مبل پرید که مبل شکست بهش هم گفتیم بهش برخورد
نمیدونم چه اصراریه ک وقتی چیزی دوس نداریم بخوریم ب زور میخوان ب خوردمون بدن. مثلا من از گوشت خروس و اردک و مرغ محلی و این جور چیزا بدم میاد از وقتی بچه بودم و یادم میاد نمیخوردم مادرمم از همون بچگیم احترام میذاشت وقتی این جور چیزا درست میکرد واسه من ی غذای دیگه میپخت. حالا ۶ ساله ازدواج کردم مادرشوهرم ب زور میخواد خروس ب خوردم بده.با این ک میدونه نمیخورم هر سری میپزه منم سر سفره پلو خالی میخورم اونم میگه یادم نبود نمیخوری حالا بخور خیلی خوشمزست ادویه زدم نمیدونم فلان زدم و این حرفا یا با خروس غذا میپزه میاره در خونه میده ب شوهرم بعد پیش خودش فک میکنه منم خوردم از غذاش .منم هر سری ی جوری بهش میفهمونم ک نخوردم یا شوهرم بهش میگه چون خروس بود نخورد ولی بازم از رو نمیره و همچنان در تلاشه ک هر جور شده خروس ب خورد من بده و بگه دیدی چقد خوشمزه س
از نظر قانونی اگر کسی زنگ همسایه را بزنه و بگه من مهمان فلان واحد هستم نباید در را باز کرد چون ممکنه دزد باشه یا برای دعوا یا کار خلاف وارد بشه . به نظرم توی قوانین ساختمان یا جلسه همسایگان یا گروه ساختمان یا حتی تک تک به همسایه ها بگید در را برای مهمان بقیه واحدها باز نکنید اگر چیزی سرقت شد شما مقصر هستید . اگر مهمان سر زده هم بیاد بشینه تو کوچه تا یاد بگیره بدون هماهنگی جایی نره .
وای منم گوشت بو قلمون دوس ندارم مامانم تو همه غذا هاش می ریزه می گه خاصیت داره بخور بزور منم نمی خورم یا مثلا با مرغ قاطی می کنه می پزه فکر می کنه من نمی فهمم یا تو همه خورشت هاش می ریزه مزش مشخصه منم می فهمم اصلا خوشمزه نیست هر دفعه هم می گه ادویه زدم و فلان ولی درکش نمی کنم آخه چرا می گه تو تا وقتی تو این خونه هستی همینه ازدواج کردی رفتی نخر نخور 😕تو بیشتر چیز ها همینه همش می خواد بزور بده به خورده من چیز هایی که دوس ندارم 😕
