بخدا
مرتیکه جوونم بود
گفت خانمها انقدر نگران اینن که شوهرشون زن بگیره همیشه مریضن
در صورتی که اگه بزارن سیر بشه شوهرشون تازه محبتش بیشتر بشه
خواستم بگم مرتیکه زن گرفتن فقط با اون بی صاحاب نیست زندگی خرج داره خودت اومدی اسنپ کار کنی تو یه دونه ش موندی
اونوقت با چهار تا چه گهی میخوای بخوری
ولی فقط سکوت کردم و لرزیدم
موقع پیاده شدن گفتم اگه بدونم تو کل ایران ۵ تا مثل شما هست همین فردا میفتم دنبال کارای مهاجرت
می گفت اصلا چهان هستی همینه خروسا رو ببین
هر کدوم با چهار تا مرغن با یکی سیر نمیشن
گفتم اونا حیوونن آقا خودتو با اونا مقایسه نکن
نمی توتستم گزارش بزنم
مردک ترسناکی بود میفهمید من گزارش زدم
شماره مو داشت زندگیم بهم میریخت
جوون هم بودا
نهایت بین ۳۰ تا ۳۳