شوهرم زورم میکنه برم خونه ننش حمالی کنم
آشغال
اول صبحی دارم گریه میکنم
مامانش میخواد شیره بپزه، دیروز از ظهر تا شب داشتم کار میکردم ، خودش شب اومد یکدونه انگور هم جاب جا نکردا
همیشه همینطوریه خودش هیچکاری نمیکنه
مثلا مامانش اونروز ی عالمه سلفه میکرد منو نگاه میکنه میگه پاشو برای مامانم آب بیار
اصلا ب فکر مادرش هم نیستا. حمال مفت گیر آورده
خود مامانش نمیگه بیاها، پسرش منو زور میکنه
الان قبل رفتن ب سرکار باهام دعوا کرده ک باید بری