چند بار اومد خاستکاری راضی نشدن همو دوست داشتیم گفتم کات کنیم ۶ ماه کات بودیم هرروز میمد گریه میگفت در حقم نامردی کردی باید خانوادتو میفهموندی بامن در ارتباط بودی شاید اونجوری از ترس ابروشون قبول کنن ترسیدی کم اوردی گفتم شاید درست میگه شانسمو امتحان کنم گفتم باشه بیا به بابام همه چیو بگو گفتم‌من شاید کتک بخورم‌محدوود بشم ولی اره تهش شاید قبول کنن گفتم ولی اگر یک درصد باز نشد هیج جوره قبول دار نشدن نیای بگی تو برام کاری نکردی میگه نه تو باید بگی صدرصد میشه میگه پس تو میخای اینکارو بکنی ک اگر نشد بگی خب دیدی نشد گفتم من دارم گند میزنم تو زندگیم دارم خونه رو براخودم جهنم میکنم براتو بعد من چمیدونم ته تهش میشه یانه مگه من خدام قهر کرد رفت این طلبکاری نیست این بی درکی نیست؟
این انداختن سهم خود گردن دیگرانه که بعدا که یادآوری خاطرات کرد بتونه یه مقصر بکشه بیرون
چند بار اومده خواستگاریت
خیلی اومده شاید ۱۰ بار میگم من ازاینده خبر ندارم میگم‌میخامت هستم حاضرم خونه رو براخودم جهنم بکنم تابهت برسم ولی ته تهش نمیتدونم چی میشه میگه نه تو باید بگی صدرصد میشه من اما اگر نمیخام این خودخاهی نیست؟
چرا خانواده ات راضی نیستن؟
خودش باید تلاشش و بکنه به هر حال خونوادتن نمیتونی بی احترامی کنی بهشون با تو روشون وایستی که
منم میگم خودت باید پیله بشی بری بیای میگه من پیله میشم ولی تو لابد بکی صدرصد میشه میگه باید بگز شونه خالی نمیکنم هرچی بهش میگم من هستم باهات که حاضرم خونه رو براخودم زهرمار کنم ولی میگم ته تهش اگر نشد نگو کاری برام نکردی میگه نه بابد بگی صدرصد میشه
بابات راضی نشد داره به تو فشار میاره؟
بگو فشار رو به بابات بیاره
وقتی تلاشش رو بابات ببینه اوک میشه!
بابات بخاطر چی راضی نمیشه ؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز