من یه عمه دارم زشت زشت ،به خودشم بلد نیست برسه که هیچ دندوناشم یه مسواک منکه ندیدم بزنه.ازدواج اوله منو این همزمان بود ،بعد این سر شوهرش ناز میکرد قهر میکرد بااین قیافش (میمون هرچی زشت تر ناز و اطوار از او بیشتر) .خیلی بیشعور و پر توقع و دعوا درست کنه برا سمت شوهرش.
بعد یبار شوهرش اینو زده بود بابای بیشعور من بلندشد رفت برا کتک زدن شوهر این تو مغازش و دعوا و....
اونوقت من یا خواهرام با شوهرامون دعوامون میشد یا بشه یه دل سیر هم همین پدر مارو کتک میزد البته الان تو خونم راش نمیدم و میزنمش.
الان عمه ام اومد خونمون یادم افتاد،۲۹ سالم شده فراموش نمیکنم نه اون فرق گذاشتنو نه کتکای بی دلیل پدرم از بچگی تا بزرگسالی رو.
البته الان خودش میدونه سفره ای که من نشستم نبایددد بشینه و میره اونور در اینحد.
چون بچگیامون بیشتر کتکارو سر سفره میزد به ما پنج نفر،حالا به تغذیه مون نمیرسید هیچ همون نون و پنیرم کوفتمون میکرد.