دخالت مادرشوهر

قبل اینکه شوهرت اگاه کنی مامور خبر کن صورت جلسه کن که خونه پدرتی نه نفقه تو داده نه بچه،مهریه تو بزار اجرا تا داراییش رو نزنه به نام کسی بعدا شوهرتوخبردارش کن

ولی حیفه زندگیه تلاش کن درستش کنی اگه همسرت خوبه و میشه عوض کرد بخاطر مادرشوهرت طلاق نگیر

چرا باید بدونن تو اقدامین!

همه همینن ، یه روز به خودشون میان ، شوهرا ، نه از تبریک نه پول نه احترام همه چی شون مال خودشون ، اینقدر به شوهرت برس و مهربونی کن و بده .. تا غلامت بشه، کار یک ماه دو ماه هم نیست ، چند سال طول میکشه

وااای چقدر عوضیه خواهرشوهرت... چرا مردها این دروغ ها رو باور میکنن؟ ؟ خدا لعنتشون کنه .... ولی عزیزم سعی کن استرس نداشته باشی، من خیلی تمرین میکنم خود دار باشم چون نگران جنینم هستم، دلم میخواد بعدها مثل مادرشوهرم عوضی حسود نباشم به پسرم، سم تزریق کنم

به همون قرآنی که به دروغ دست گذاشته روش واگذارش کن

البته گذشت در زندگی لازمه 

شما هم بگذر و فراموش کن .واست مهم نباشه 

میخوای طلاق بگیری که مادر شوهرتو خوشحال کنی؟ تو چقدر خوبی.که واسه خوشحالی اون عفریته میخوای زندگی خودتو نابود کنی و یه بچه رو هم بدبخت کنی

عزیزم اگه سیاست رفتار با شوهر بلدی یاد بده چطوری  

خیلی درست تشخیص دادی با اینکه منو ندیدی .. اره متاسفانه، خواهر برادرهاشم میدونن شوهرم وابسته اس ولی طرف من نیستن... مخصوصا مادرش ترس از دست دادن همسر منو داره ...شوهر من براش پسر خیلی خوبی بوده، کارنامه خوبی پیش مادرش داره ... حرفتو کاملا قبول دارم 

به منم یاد بده

دوبین ندارین اطراف خونتون که در ورودی شما رو بگیره. 

از مشاور کمک بگیر انقدر جواب میده اگه نمیتونی بری تلفنی وقت بگیر صحبت کن بازم اگه نمیتونی مقاله هایی پیدا کن نزدیک موضوع زندگیت سعی کن اگه نشد بعد طلاق بگیر که دلت نسوزه بعدا چرا طلاق گرفتم بخاطر بچه ات تلاش کن نه با دعوا کردن با سیاست عمل کن

مادر شوهر من نیومد بچه منو ببینه تا شوهرم واسش یه سرویس طلا خرید بعد اومد سال ۸۹ واسش هفتاد گرم طلا خرید.و یه جفت النگوی نوزادی هم خریده بود داده بود بش تا واسه دخترم بیاره.ابرومون جلو فامیل من نره.اخه من خونه بابام بودم واسه زایمانم.و بیشتر فامیلامون طلا اوردن.بابام واسه دخترم شش تا النگو خرید.با پول خودش اونوقت اون عفریته هفتاد گرم طلا گیرش کرد تا اومد نوه خودشو ببینه.بعدم جلوی فامیلامون به من گفت میدونی که بچه متعلق به خانواده پدریشه و اونا هر وقت بخوان میتونن بچه رو از مادرش بگیرن.عمم هم گفت مگه اینجا عربستانه؟؟ آخه مادر شوهرم عرب خوزستانه.همه اینا جمع شد تو دلم دیگه محل سگ بش نمیدم