چون معمولا شبا تا صب بیدارم تا ساعت ۱۱ خواب بودم
بعد پاشدم چای گذاشتم رفتم حموم دوش گرفتم
اومدم صبحانه بچه هارو دادم
بعدش وقت لیزر داشتم رفتم
بعد رفتم آرایشگاه وکس و ابرو انجام دادم
بعد برا ناهار پیتزا گرفتم با بچها خوردیم
بعد کارهای خونه رو انجام دادم چون دوست شوهرم برای شب نشینی میخاستن بیان خونمون
کیک پختم و بعدم اومدم بخوابم ولی خوابم نمیبره از غصه و فکر و خیال