بخدا نزدیک ۱۲ساله منه بدبخت روز خوش ندیدم الانم شوهرم گفته بریم از اینجا چون تنهاست ماهی یه بار باید دعوتش کنیم بیاد خونمون ،گفتم باشه دربرابر رنجی که ۱۲سال کشیدم ماهی یه بار بیاد شب بمونه برام یه نعمته.الهی بحق امام حسین زودتر خلاص بشی ،میدونم جهنمه کنار مادرشوهر زندگی کنی.باور کن منو شوهر و بچم انقد نزدیکشیم هیچ ارزشی نداریم و احتراممونو نداره ولی برای بقیه که دورن و دوماه یه بار میان میمیره.شمام اینطورین؟
نه این دختر نداره پسرا رو هم تو ی ساختمون گذاشته به هرکی ی واحد داده ولی تا دلت بخواد فضولی و دخالت میکن خانوادم جرات ندارن بیان ی وعده بمونن میاد درو میگیره میگه برید .مامانم میگه دگ نمیام خودت بیا خودم میرم .برای همه چی باید نظرشو بخوای وگرنه بهش برمیخوره زنگ میزنه این واون میگه عروسم فلان بسان
خدا بهت صبر بده عزیزم😔انشاالله میری از این خونه،ما الان فقط تو یه کوچه ایم اون خونش ویلایی وای ما دیوار به دیوارش اجاره کردیم ولی الان صاحبخونمون. زن گرفته برای پسرش خونشو میخاد،ماهم از خدا خاسته میریم
