بچه ها من یه مشاوره پیدا کردم از طریق یه آشنایی خیلی معروف بود بعد من نزدیکه سه ساله زندگیم از همه جهت از روزی که ازدواج کردم مشکل داره تا همین الان وصلت با آدمای سمی و بیمار و خود شوهرم دخالت خانوادش و بی احترامی به من گفتم بین این همه مشاوره که فایده نداشت میرم پیش این مشاوره شاید درست بشه نزدیک دوازده جلسه هست رفتم پیش این مشاوره پوله که فقط هدر رفته این وسط با همسرم دوتایی میریم و مشاوره کارش اینه که منو خورد کنه و همسرم رو بکشه بالا و همش به من بگه تو غلط میگی وبه همسرم بگه تو درست میگی بعد یه حرفا و چیزایی بهش گفته که از نظر خودش درسته ولی اصلا درست نیست و شوهرم تحت تاثیر حرفاش قرار گرفته و تا یه چیزی میگم میگه مشاوره گفته انجام بدم و حتما درسته من که نگفتم و حرفی هم بزنم میگه تو بردی و گفتی مشاوره کاردستیه و کاسه کوزه ها سر من شکسته میشه شوهرم میدونه من پدرو مادر فوت شدن و کسی رو ندارم روز اول همه صحبت ها رو کردم بخاطر اینکه برادرم کوچیک بود جز من کسی رو نداشت و شوهرم قبول کرد پیش ما زندگی کنه من حاظر شدم ازدواج کنم میگفت تا زمانی که ازدواج کنه پیش ما هست الان همش منت میزاره با اینکه برادرم خرجش جداست و تحت پوشش کمیته هست و فقط خورد و خوراک یکی هست اونم میخوام جدا کنم منت نباشه وشوهرم میگه نه من تا هیجده سالگی قبولش میکنم و یه حرفا و سرکوفت هایی به برادرم میزنه مثلا مفت میخوری و میخوابی و اره گشادی و این جور حرفا و تو خونه محل سگ نمیزاره به برادرم انگار وجود نداره چشمای برادرم همیشه گریونه بخاطر حرفای شوهرم میدونم حرفای مشاوره هست کرده تو کله شوهرم ولی شوهرم جور دیگه بیان میکنه حالا من باید چیکار کنم واقعا نمیتونم برادرم رو هیجده سالش بشه آواره کوچه خیابون کنم چون شوهر کردم روزی نیست که به خودم لعنت نفرستم چه کاری بود کردم و چرا آدما سر حرفاشون نیستن شما بگین چیکار کنم