پدربزرگم آلزایمر داشت و پارکیسون...دسته ها و سرصدای شبانشون بشدت بی قرار و بی خوابش میکرد و میترسوندش باعث میشد رفتارهای غیرعادی غیرقابل کنترل داشته باشه..روزهای خیلی بدی بود دهه محرم تا بیاد و بگذره و تموم بشه و ما هم ده شب باید پدربزرگ طفلکم مهار میکردیم که مشکلی برای خودش پیش نیاره...اسم محرم که میاد چهارستون بدنم میلرزه