http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=323433 دوستای گلم به اینجا هم سری بزنید و راهنماییم کنید
دو هفته است دگی مساله ای هستم. هر چی تو تاپیکای دیگه گشتم و سوال پرسیدم جواب نگرفتم. حالا اینجا مطرح می کنم ایشالا یه جواب درست و حسابی بگیرم.
دو هفته است زایمان کردم. روز دهم مهمونی داشتم.ظهر اون روز سر یه مساله ای با شوهرم تلفنی حرفم شد.و بعد از گذاشتن گوشی یه کمی هم پشت س شوهرم غرغر کردم البته در حد یکی دو کلمه نه زیاد. مادر شوهرم حرفای منو شنید . و از طرز حرف زدن من با شوهرم بدش اومد. عصر اون روز هم خواهر شوهرم سر کادوی بچه من به مادرم بی احترامی کرد جلوی مهمونا و شروع کرد غیر مستقیم با خنده تیکه انداختن. مامانم هیچی نگفت. اون شب مامانم خیلی حالش بد شد. مادر شوهرم هم فوری اون یکی دو کلمه غرغر منو، صد تا هم روش گذاشته بود و از طرف منو و مامانم کف دست شوهرم گذاشته بود. شب که شوهرم اومد خونه کاملا از قیافه اش معلوم بود شستشوی مغزی شده چون رفتارش تغییر کرده بود. البته منم بهش گفتم خواهرش چه کرده و چقدر مامان منو ناراحت کرده. شوهرم ( راست یا دروغ) حق رو به من داد و گفت که از من دفاع خواهد کرد و به گوش خواهرش میرسونه که کارش خیلی زشت بوده. اما با گذشت زمان حس کردم الکی گفته چون هیچ اقدامی از جانبش ندیدم. حالا دو هفته ای میشه که به خاطر دروغهای مادرش با خانواده من سر سنگین شده و رفتارش کاملا عوض شده در حالیکه قبلن ها خیلی با هم خوب بودن. آخر هفته هم منو برد خونه مادرش. نمی خواستم برم اما مامانم گفت بری بهتره. این جریان رو کش نده. واسه تعطیلات عاشورا تاسوعا هم مامانش گفته بیایید خونه ما چند روزی بمونید. حالا نمیدونم منم مقابله به مثل کنم و نرم یافقط واسه یه روز برم و برگردم؟
حالا می خوام منو راهنمایی کنید که تو این قضیه سیاست زنونه به خرج بدم و شوهرمو چه جوری دوباره مثل سابق به سمت خودم و خانواده ام بکشم و این کدورت برطرف بشه. چه جوی به شوهرم بفهمونم که مادرش داره دو به هم زنی میکنه تا رابطه های ما رو خراب کنه.
دو هفته است زایمان کردم. روز دهم مهمونی داشتم.ظهر اون روز سر یه مساله ای با شوهرم تلفنی حرفم شد.و بعد از گذاشتن گوشی یه کمی هم پشت س شوهرم غرغر کردم البته در حد یکی دو کلمه نه زیاد. مادر شوهرم حرفای منو شنید . و از طرز حرف زدن من با شوهرم بدش اومد. عصر اون روز هم خواهر شوهرم سر کادوی بچه من به مادرم بی احترامی کرد جلوی مهمونا و شروع کرد غیر مستقیم با خنده تیکه انداختن. مامانم هیچی نگفت. اون شب مامانم خیلی حالش بد شد. مادر شوهرم هم فوری اون یکی دو کلمه غرغر منو، صد تا هم روش گذاشته بود و از طرف منو و مامانم کف دست شوهرم گذاشته بود. شب که شوهرم اومد خونه کاملا از قیافه اش معلوم بود شستشوی مغزی شده چون رفتارش تغییر کرده بود. البته منم بهش گفتم خواهرش چه کرده و چقدر مامان منو ناراحت کرده. شوهرم ( راست یا دروغ) حق رو به من داد و گفت که از من دفاع خواهد کرد و به گوش خواهرش میرسونه که کارش خیلی زشت بوده. اما با گذشت زمان حس کردم الکی گفته چون هیچ اقدامی از جانبش ندیدم. حالا دو هفته ای میشه که به خاطر دروغهای مادرش با خانواده من سر سنگین شده و رفتارش کاملا عوض شده در حالیکه قبلن ها خیلی با هم خوب بودن. آخر هفته هم منو برد خونه مادرش. نمی خواستم برم اما مامانم گفت بری بهتره. این جریان رو کش نده. واسه تعطیلات عاشورا تاسوعا هم مامانش گفته بیایید خونه ما چند روزی بمونید. حالا نمیدونم منم مقابله به مثل کنم و نرم یافقط واسه یه روز برم و برگردم؟
حالا می خوام منو راهنمایی کنید که تو این قضیه سیاست زنونه به خرج بدم و شوهرمو چه جوری دوباره مثل سابق به سمت خودم و خانواده ام بکشم و این کدورت برطرف بشه. چه جوی به شوهرم بفهمونم که مادرش داره دو به هم زنی میکنه تا رابطه های ما رو خراب کنه.
سلام من اذین هستم و مجرد اما از چند تا خانم با سیاست و از یک متخصص مشاوره شنیدم که خانمهای متاهل باید جوری به خودشون برسند از لحاظ ظاهر که وقتی با همسرشون بیرون میرند توجه مردهای دیگه رو جلب کنند چرا؟چون باعث میشه مرد قدر زنشو بیشتر بدونه و حواسش باشه ممکنه زنشو از دست بده .من خودم به شخصه خیلی قبول دارم این تز رو.البته منظورم ارایش فجیع و انچنانی نیستا بیشتر مرتب بودنو خوش تیپ و شیک بودن مدنظره باید همسرانتون بدونند شما هنوز جوون و مورد پسند خیلی از اقایون میتونید باشید پس نه تنها به شما افتخار میکنه بلکه بیشتر هم مراقب شماست .که از دستتون نده.
من بااینکه مجردم تو رفتارای اطرافیانم خیلی دقت میکنم مخصوصا زنای فامیل بخاطر همین خیلی چیزا دستم اومده.البته اینم بگم هر سیاستی برا هر شخصیتی جواب نمیده باید رگ خواب مردا رو بدست اورد شاید یه مرد با رفتارهای عاشقانه زنش و دستپخت خوبش و یا ظاهر شیکش واکنش مثبت نشون بده و اونهم متقابلا براش خیلی کارا بکنه اما بعضی مردا اینطوری نیستن کلا خیلی سرسختن به این راحتی ها رام شدنی نیستن.
در کل به این نتیجه رسیدم به اقایون نباید خیلی رو داد-نباید به روشون خیلی خندید-خیلی نباید باهاشون شوخی کردهر از گاهی باید خودتونو ناراحت نشون بدید تا بفهمه همچین هم از زندگی با اونا راضی نیستید و باید بیشتر به شما فکر کنه-باید پر توقع بود اینو از زبون یه مشاور شنیدم اینطوری مرد انگیزه برا تلاش بیشتر پیدا میکنه-باید به خودتون برسید و مثه یه جواهر برا خودتون ارزش قایل بشید-باید جوری خودتونو محکم و با پشتوانه نشون بدید که حواسش جمع باشه ممکنه شما رو از دست بده-تو روابط جنسی خانومانه رفتار کنید هر کاری براش نکنید چون اون دوست داره فقط انچه که متعارف و معموله-اینارو با اطمینان گفتم چون حسابی بررسی در موردشون کردم
البته بگم خیلی سخته رو حساب و کتاب برخورد کردن اما باید تلاش کنید خودتونوتغییر بدید والا به مشکل برمیخورید من خودم خداروشکر میکنم تا الان ازدواج نکردم چون به شدت ساده بودم البته هنوزم هستم اما دارم رو خودم کار میکنم.
نکته دیگه اینکه اصلا اصلا در مورد خونواده یا فامیلتون چیز بدی بهش نگید یعنی باهاش دردو دل نکنید تو این جور مسایل سعی کنید یه دوست قدیمی و خوب داشته باشید تا به موقع باهاش دردو دل کنید چون بعضی خانمها وقتی ازدواج میکنند کلا بی خیال دوستاشون میشن که اشتباه خیلی بزرگیه
نکته دیگه اینکه اصلا اصلا در مورد خونواده یا فامیلتون چیز بدی بهش نگید یعنی باهاش دردو دل نکنید تو این جور مسایل سعی کنید یه دوست قدیمی و خوب داشته باشید تا به موقع باهاش دردو دل کنید چون بعضی خانمها وقتی ازدواج میکنند کلا بی خیال دوستاشون میشن که اشتباه خیلی بزرگیه
سلام شقایق عزیز
من تو این مورد تنها راه حلی که به ذهنم می رسه راهی که خودم جواب گرفتم من تا کمی عصبی می شدم شیرم کم می شد و همسری رو این قضیه حساس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نی نی هم که گریه می کرد می گفتم که اره دیگه شیرم کم شده بیچاره گشنشه؟ همسری چنان سر نی نی حساسه که رسما هر چی خودم بگم بود. من نمی دونم همسری شما تا چه حد حساسه؟ اگر صلاح دونستی رو این مانور بده بنداز تو دهنش که به همه بگه شیر خانمم کم می شه اگر ناراحت بشه. اصلا بگو دکتر گفته اگر عصبی بشم هورمونهایی که ترشح می شه طعم شیرو تلخ می کنه و ...
من تو این مورد تنها راه حلی که به ذهنم می رسه راهی که خودم جواب گرفتم من تا کمی عصبی می شدم شیرم کم می شد و همسری رو این قضیه حساس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نی نی هم که گریه می کرد می گفتم که اره دیگه شیرم کم شده بیچاره گشنشه؟ همسری چنان سر نی نی حساسه که رسما هر چی خودم بگم بود. من نمی دونم همسری شما تا چه حد حساسه؟ اگر صلاح دونستی رو این مانور بده بنداز تو دهنش که به همه بگه شیر خانمم کم می شه اگر ناراحت بشه. اصلا بگو دکتر گفته اگر عصبی بشم هورمونهایی که ترشح می شه طعم شیرو تلخ می کنه و ...
ممنون آذین جون چقد استادی بازم برامون بگو البته من با همش بجز اون قسمت روابط زناشویی موافقم
مردا دوس دارن زنشون تو این مسایل لوند و عشوهگر باشه تا خانوم. یعنی همه مردا اینجورن بجز یه عده که مشکل اساسی دارن حتی مردای مذهبی هم زنای هات دوس دارن.
بازم ممنون برامون بنویس
مردا دوس دارن زنشون تو این مسایل لوند و عشوهگر باشه تا خانوم. یعنی همه مردا اینجورن بجز یه عده که مشکل اساسی دارن حتی مردای مذهبی هم زنای هات دوس دارن.
بازم ممنون برامون بنویس
شقایق جان راهکار mariحرف نداره به عقل من که نمیرسید
حالا اگه جواب داد شوهرتو راضی کن البته با مهربانی که نرین اونجا . بزار بدونن اگه باهات بد حرف بزنن ناراحت میشی و نمیری خونشون
اگر هم مجبور شدی بری خیلی سرسنگین رفتار کن
حالا اگه جواب داد شوهرتو راضی کن البته با مهربانی که نرین اونجا . بزار بدونن اگه باهات بد حرف بزنن ناراحت میشی و نمیری خونشون
اگر هم مجبور شدی بری خیلی سرسنگین رفتار کن
یه کاری کن از دل مامان در بیاری.
تا می تونی جایگاه مادر و جلوی دیگران بالاخص این خانم بالا ببر.
کادو بگیر بده همسری بده به مامان. دیگران رو با سیاست میشه کم کم از خونت و خودت دور کنی.
اگه صلاح دونستی با همسری صحبت کن و غیرتیش کن! اگر بتونی موقع صحبت یکی دو قطره هم اشک بریزی دیگه حله؟ آقایون اکثرا وقتی غیرتی میشن حرف شنویشون فوق العاده است !!!!
به نظر من یه مدت دعوتشون نکن و به چسب به مادرت و ایشالا نی نی ت هم جون گرفت و بدنش سفت تر شد ترتیب یه مسافرت یا مهمونی رو بده و فقط دور مامان و همسری بچرخ. من اگه کسی اذیتم کنه اجازه نمیدم نی نی م رو ببینه. راستی نمی تونی یه کاری بکنی که بشینی خونه و عاشورا کلا جایی نری؟
اگر مامان لطف کنن و جلوی همسری شما رو تشویق کنن که دخترم برو اونجا و ... و شما با احترام و کلی قربون صدقه همسری بفرمائید که هر چی همسرم بگه همون کارو می کنیم. من این کارو می کنم یعنی هر کاری می خوام بکنم به همسرم اول می گم شما چی صلاح میدونی هر چی بگی همون کارو میکنیم ایشونم که می بینه من واقعا حاضرم هرکاری بکنم بییخیال حرف مفت بقیه است و تو دست خودمه.
تا می تونی جایگاه مادر و جلوی دیگران بالاخص این خانم بالا ببر.
کادو بگیر بده همسری بده به مامان. دیگران رو با سیاست میشه کم کم از خونت و خودت دور کنی.
اگه صلاح دونستی با همسری صحبت کن و غیرتیش کن! اگر بتونی موقع صحبت یکی دو قطره هم اشک بریزی دیگه حله؟ آقایون اکثرا وقتی غیرتی میشن حرف شنویشون فوق العاده است !!!!
به نظر من یه مدت دعوتشون نکن و به چسب به مادرت و ایشالا نی نی ت هم جون گرفت و بدنش سفت تر شد ترتیب یه مسافرت یا مهمونی رو بده و فقط دور مامان و همسری بچرخ. من اگه کسی اذیتم کنه اجازه نمیدم نی نی م رو ببینه. راستی نمی تونی یه کاری بکنی که بشینی خونه و عاشورا کلا جایی نری؟
اگر مامان لطف کنن و جلوی همسری شما رو تشویق کنن که دخترم برو اونجا و ... و شما با احترام و کلی قربون صدقه همسری بفرمائید که هر چی همسرم بگه همون کارو می کنیم. من این کارو می کنم یعنی هر کاری می خوام بکنم به همسرم اول می گم شما چی صلاح میدونی هر چی بگی همون کارو میکنیم ایشونم که می بینه من واقعا حاضرم هرکاری بکنم بییخیال حرف مفت بقیه است و تو دست خودمه.
سلام مامان پارسای دانا
دوست خوبم ممنون. من اگه تو این شرایط بودم خودمو می کشتم که نرم اخه اگه برم و اونا همه جمع باشن و یکی بخواد اذیتم کنه تا برسم خونه سکته می زنم من ادم بی زبونیم. خیلی کم حرف می زنم چون نمی تونم خوب صحبت کنم و البته یکم زیادی زبونم تلخه واسه همین می ترسم دل کسی بشکنه چون کلامی که زمان عصبانیت از دهانم خارج می شه دست خودم نیست ولی واقعا دل میشکنه یعنی من اگر بودم با کلی احترام به همسری می گفتم عزیزم بریم اونجا و کاری می کردم مادر خودم جلوی همسرم منو راضی کنه مثلا ولی همون روز یا همون شب یه فکری می کردم که نرم و تا اون روز حتی لباسامو اماده می کردم که جای شک نذاره و اینکه همسری به همه اونا بگه که مادرم خیلی زحمت کشید ولی جور نشد که بریم اینطرف.
دوست خوبم ممنون. من اگه تو این شرایط بودم خودمو می کشتم که نرم اخه اگه برم و اونا همه جمع باشن و یکی بخواد اذیتم کنه تا برسم خونه سکته می زنم من ادم بی زبونیم. خیلی کم حرف می زنم چون نمی تونم خوب صحبت کنم و البته یکم زیادی زبونم تلخه واسه همین می ترسم دل کسی بشکنه چون کلامی که زمان عصبانیت از دهانم خارج می شه دست خودم نیست ولی واقعا دل میشکنه یعنی من اگر بودم با کلی احترام به همسری می گفتم عزیزم بریم اونجا و کاری می کردم مادر خودم جلوی همسرم منو راضی کنه مثلا ولی همون روز یا همون شب یه فکری می کردم که نرم و تا اون روز حتی لباسامو اماده می کردم که جای شک نذاره و اینکه همسری به همه اونا بگه که مادرم خیلی زحمت کشید ولی جور نشد که بریم اینطرف.
سلام ماری عزیز
نه بی زبون نیستی مطمانم خیلی هم باسیاستی
نه بی زبون نیستی مطمانم خیلی هم باسیاستی
می دونی چون خیلی زود عصبانی می شم که این هم از زندگی قبل از ازدواجم بوده و هنوز نتونستم کنترلش کنم و توی عصبانیت قاطی می کنم و چرت و پرت می گم و کنترل همه چی از دستم خارج می شه اما وقتی بذارن خودم با ارامش کارهامو پیش ببرم یه دفعه ای یه چیزی میاد تو ذهنم که خیلی کیف میکنم. فقط بلد نیستم واسه بقیه ادمهایی که می دونم از قصد اذیتم می کنن به موقع و به جا عکس العمل نشون بدم. البته الان بهترین سیاستی که از بچه ها یادگرفتم اینه که سکوت کنم چون می دونم اگر حرف بزنم رسما خرابکاری کردم ولی اگر سکوت کنم به موقع می تونم یه کاری بکنم. از این لحاظ بی سیاستم.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز