2777
2789
شکوفه بهار عزیز

من با سیاست نیستم ـ اونقدر نمی تونم بگم باید چکار کنی ـ می خواستیم خرید کنیم تا بازار هم رفتیم دل به دریا زدم و تذکر سوئیچ ـ گوشی موبایل ـ کیف و کلید منزل و ... در نهایت پول برای خرید رو ندادم ( می دونستم شاید حالا حالا ها بازار نتونم برم و یه بحث حسابی هم رخ بده ) ولی هیچی نگفتم فقط حواسم به یه مقدار پول برای اینکه گیر نکنیم و کلید منزل و وسایل همیشگی ای که همراهم هست ( کمی شربت بیدمشک و گلاب برای آرامش و چند حبه قند برای افزایش قند خون ِ پایین افتاده) اتفاقا خرید هم انجام نشد و ... کارها بهم ریخت و ... تا 5، 6 روز هم اوضاع قمر در عقرب

البته این پس از گذشت دو سه ماه تذکر ندادن و گه گاه فراموش کردن های بی حساب و ناراحت شدن ها و به دردسر افتادن ها افتاق افتاد ـ عزیزم باید صبور باشی و از خودت شروع کنی ـ آرامش داشته باشی و با درایت ( یه مدت زمان رو در نظر بگیر مثلا سه ماه و ابتدا در دو هفته ء اول زمان معین شده از یک چیز شروع کن ـ مثلا از کلید خونه ، یا از گوشی ـ از چیزی که می دونی کمترین عواقب رو داره و می تونی خودت رو کنترل کنی ـ بعد از دو هفته مثلا دو تا مورد میشه سوئیچ و گوشی ـ اگر یه مدت از پله ها بالا و پایین بره و شما هم وقتی زنگ در رو میزنه که سوئیچم رو بنداز پایین احتمالا توی دستشویی هستی ، یا صدای زنگ رونمی شنوی یا گوشی ات خاموشه چون تازه از خواب بیدار شدی و یا ....

این برنامه برای من سخت بود ـ چون عادت کردم به تذکر و تذکر و تذکر ـ با خودم می گفتم اگه ناهارش رو نبره ( با وجود اینکه از یخچال هم در آوردم و روی میز گذاشت) عصبانی برمیگرده ـ معده اش اذیت میشه و .... ـ دیوونه میشم و دوباره تذکر ـ اگه گوشی اش رو نبره کارش تماس ها و ... ـ بهم زنگ می زد این شماره رو از گوشی بده و جواب اون آقا رو اینطوری بده ـ گفتم نمی تونم بلد نیستم ـ بالا ترین اتفاق برای من این بود که خیلی بد بهم بگه عرضهء جواب دادن یه تلفن و شماره دادن و .... رو هم نداری ـ خوبه تو گیر کنی ( تحمل کن) فکر کن برنامه بریز و با آرامش برو جلو

امیدوارم کمکی کرده باشم
با حقیقت باید زیست. امّا، واقعیت را ـ تنها ـ باید دانست.
من حتی یه مدت مسواک زدن رو هم تذکر می دادم ـ فکر کن چقدر چندشششششششش شده بودم ـ لیست تذکرات ریز و درشت خودم رو تهیه کردم و برای هر کدام پروسهء "مامان بس " رو اجرا کردم

برای مثال

* مسواک : مسواک یادت نره > خمیر دندون جدید خیلی خوبه ، نه ؟! > حالت خوبه ، دهنت یکم بو میده و .... تذکر تمام
** سوئیچ : سوئیچ رو جا نذاری شوشو جون > جا سوئیچی ات قشنگه ها ، دستم درد نکنه ، چه زن با سلیقه ای داری عزیزدلم > راستی رفتی تو ماشین ببین کفش کتونی من اونجاست؟ و .... تذکر تمام


تذکر تمام یعنی بعد از یه مدت اصلا هیچ یادآوری ای هم نمی کردم ـ جا می ذاشت ـ دردسر ـ خودم تو درد سر ـ و بالاخره .... با صبر و آرامش بالاخره خیلی خیلی بهتر شده
با حقیقت باید زیست. امّا، واقعیت را ـ تنها ـ باید دانست.

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



عالیه مرضیه جان. ولی خدائیش کارسختیه چون عواقبش بیشتر گریبانگیر خودآدم میشه.شوهر من کلا عادت کرده عین خیالش نیست پشت در بمونه یا پول کم بیاره.راه سختی در پیش دارم ولی حداقلش اینه که از این احساس مامان بودن خلاص میشم. اون خلاصه تاپیک هم خیلی چیز توپیه واقعا نکته های جالبی هستن اگه آدم بتونه رعایت کنه عالی میشه
0 =2-1


مرسی از جمع بندی بووووووووووس

شکوفه بهار جان به نظر من شما براش مادری نکن و اجازه بده عواقب کارش رو ببینه مثلا یادش ننداز کیفش رو ببره و اونم متعاقبا خرید نمیکنه و شما هم متعاقب اون نمیتونی مثلا غذای موردعلاقه اون رو درست کنی دیگه....و خب میفهمه که کارش عواقب داره البته بهیچوجه از غر زدن استفاده نکن فقط یک آه کوتاه بکش و بگو پس نمیتونیم غذا بخوریم همین

البته ببخشید که بی اجازه پیشکسوتهای سیاست جواب شما رو دادمهااااا
ولی این روش رو من خودم انجام دادم و نتیجه گرفتم عزیزم
مرسی از راهنمایی خوبت ونوس جان.کاش بتونم عملیش کنم. شوهر من شدید تنبله خودش هم اعتراف میکنه اگه بذاریش با بدترین ظاهر ممکن میره سرکار.حتی موهاشم شونه نمیکنه موبایلشم دم دستش نباشه نمیبره.اگه بهش تذکر ندم برای خودم بد میشه آخه جایی که کار میکنه آشناهای منم هستم من خودم خجالت میکشم شوهرم شلخته باشه یا موبایل باهاش نباشه من خودم اذیت میشم. برای همین هست که باوجودیکه میدونم کارم اشتباهه مجبور میشم مدام بهش تذکر بدم و مث مادر دورش بچرخم.شما هم مثل من بودید؟
0 =2-1


سلام دوست جونا

من هم ایده های پردیس جونو میپسندم و حتما انجام میدم اتفاقا یه تایپیک هم یکی زده بود اس ام اس توپ میخواست برای شوهرش اونم جالبه براتون میذارم
به نظر من وقتی خیلی از این سیاستا رو انجام دادیم و دیدیم دیگه آرامش اومده تو خونه
دست از پارو زدن برداشتیم و دیدیم همسرمون دیده ما پارو نمیزنیم اون شروع کرده
حالا دیگه زمان مخبت کردنه اما هر از چند گاهی باز هم دست از پارو زدن بکشیم
من دارم سعی میکنم اول زندگی رو وارد ثبات کنم بعد روی همسرم کار کنم میخوام احساساتشو بیشتر نشون بده اگه البته این پارسا بذاره آ خه نمیذاره حتی باباش نزدیک من بیادهههههههههههههههههههههههههههههههه
http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1289595&PageNumber=7
شکوفه بهار جان ببین عزیزم مشکل شما 2 مورده اولش اینه که فراموش میکنه که در این مورد نباید براش بگردی باید بذاری با عواقب فراموش کردن روبرو بشه تا خودش یاد بگیره
اما مورد دوم که گفتی حتی واکس نمیزنه اونو هم باید اولا اصلا براش انجام ندی اگه بعد یه مدت خودش خوب شد که هیچ و اللا زیاد تذکر نده هی نگو کثیفه .و....... آدم پر تذکر .....>کم تاثیره
اما ازش با مهربانی بخواه مرتب باشه بگو وقتی مرتبی یه جور خواستنیتر میشی
امیدوارم زود جواب بده
راستی موقع هایی که ازت میخواد باهاش دنبال چیزی بگردی نگو به من چه وو... بگو الان میام کمکت عزیزم عد دیرتر برو و الکی بگرد و زیاد سعی نکن پیدا کنی . من که اینجور مواقع میدیدم اما میگفتم ندیدم (دروغ مصلحتی)
http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1289595&PageNumber=7
مامان پارسا خیلی با عواقب کارش مواجه شده ولی درست بشو نیست که نیست. اینو هم که میگی با مهربونی بهش بگم مرتب باشه بارها بهش گفتم تو خیلی خوش تیپی و وقتی بخودت میرسی من افتخار میکنم عالی میشی از همه سرتری چون تیپ و هیکلت خوبی وقتی مرتب مبپوشی محشر میشی. ولی.... اصلا تاثیری نداره.باور کن مورد من از همه سخت تره.
0 =2-1


شکوفه بهار جان من حدود یک سال روی شوشو کار کردم تا جواب داد....الان هم گاهی از دستش درمیره ولی خیلی کم شده....
حتی یکبار میخواستیم بریم سفر و من بهش گفتم هرچی لازم داری رو بذار تو چمدان...بعد خودم چک کردم دیدم شلوار راحتی و مسواک برنداشته ....من هم هیچی نگفتم وقتی رسیدیم و چمدانش رو باز کرد شروع کرد به سروصدا من هم فقط میخندیدم و گفتم بیا شلوارک منو بپوش...بعد هم با همون خنده گفتم آخه آدم به این بزرگی که قراره مواظب من باشه چطوری شلوار یادش میره....اونم گفت من زن گرفتم که مراقب این چیزها باشه و برام چمدان ببنده و ...من هم گفت نه گلم اونی که تو میگی مامان جون نه همسر...من الان برای پسرم همه چیز برداشتم ولی تو که پسر من نیستی...تو شوشو جانمی

این یکی از دفعاتش بود عزیزم....باید خیلی صبور باشی
سلام
دوستان میشه منم راهنمایی کنید....
مسئله من بین مادرم و شوهرم هست.راستش من بچه آخرم و مامانم خیلی رو من حساس!!!که ای کاش اینجوری نبود
تقریبا چهار سال ازدواج کردم ولی مادرم هنوز احساس میکنه من بچه ام و دوست داره خودش همه چیز منو روبه راه کنه...
توی هر مسئله ای که بین من و شوهرم هست دخالت میکنه ...نظر میده ...حتی با شوهرم بحث میکنه...هی پهش میگم مادرمن باهاش بحث نکن روتون بهم باز میشه اما گوش نمیده....
البته اینو هم بگم شوهرم خیلی خیلی خوبه و من ازش راضی هستم اما دخالت های بی جای مادرم باعث میشه بین ما دعوا پیش بیاد
مثلا...
چند روز پیش شوهرم بعد از کارش جایی کارداشت و تا ساعت 9 شب نمیتونست بیاد خونه به من گفت خونه تنها نمون به خونه بهاره( دوست صمیمیم) ولی اونا خونه نبودن و من مجبور شدم که خونه بمونم ....مادر زنگ زد خونه و من از دهنم پرید که تنهام (که کاش نگفته بودم)از اون لحظه تا شوهرم بیاد خونه مادرم نیم ساعت یکبار بهش زنگ میزد که کی میری خونه!!!!!
شوهرم وقتی اومد خونه با من دعوا که مادت چرا اینجوری میکنه اعصابمو بهم ریخت انقدر زنگ زد....خلاصه دعوامون شد اون شب..
دو روز بعد که مامانم اومد خونمون هم رودر رو به شوهرم گیر داد که چرا زنتو تا این موقع تنها میذاری مگه کار واجب تر از زنته!!!!خلاصه اون روز شوهرمم دوتا جواب داد که مادرم ناراحت شد

از این کارا زیاد کرده مادرم به طوری که احساس میکنم روی شوهرمو به خودش باز کرده!!!
تورو خدا بگید من چه کار کنم بین این دوتا گیر کردم از طرفی هم هر دوشون برام عزیزن...نمیدونم چطور برخورد کنم
ببخشید طولانی شد
**ایده های نو برای حل مشکلات**1 .گفت و گوی دونفره :حرف زدن آسان ترین کار دنیاست.سکوت پایان خوشبختیه با دل و جان گوش کنید و با آرامش مسائلتون را با همسرتون مطرح کنید . 2-بهونه گیری های شوهر رو بشنوید لطفأ؛بهونه یعنی شما او را خوب درک نکردیدوحرفهایش و نیازهایش را هنوز کامل درک نکرده ا ید 3-بعد از رفع خستگی زمانی که همسرتان آرام است صحبت را شروع کنید. 4-تک روی نکنید به نظرات وحرفهای او توجه کنید. 5-استدلال و منطق و دلیل یادتان نرود.عاقلانه صحبت کنید.6-به اشتباه خود اعتراف کنید با گریه و قهر و دعوا جبهه گیری نکنید.7-در بدترین زمان ،در بدترین مکان وشرایط به خودتون اجازه بی احترامی وتوهین به همسرتون را ندید.اگر اینگونه به نتیجه برسید مطمعن باشید اثرات مخرب آن بیشتر خواهد بود.8 - همدل و دوست و بهش وفادار باشید تعهد به زندگی یادتان نرود.
مامی ناناز جان فکر کنم باید خیلی جدی و منطقی با مادرت صحبت کنی و اگر باز تکرار شد همونجا طوریکه بی احترامی هم نشه طرف شوهرت رو بگیر اینجوری هم شوهرت احساس خوبی میکنه و هم مادرت متوجه موضع شما میشه
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز