2777
2789

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

زهره جون میشه بگی چه طوری ناراحتیت رو به شوهرت ابراز میکنی ؟از خودش؟از خونوادش؟
واگه دعواتون بشه کی پیش قدم میشه واسه آشتی؟اول زندگیتون چطور بود؟حالا چطور؟
و مدتی که قهرین چطور رفتار میکنین؟
افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
نمیدونین یه کم صبر چه میکنه ......................

من که نداشتم (صبر) در جا تصمیم گیری درجا جواب دادن و......................

آخیششششششششششششششششششششششششششششششش.

دیگه وقتی شوهرم دیر میکنه و من و پسرم کلافه ایم زنگ نمیزنم یا اگه زنگ هم بزنم مث قبل نمیگم: معلومه کجایی .................

میگم : سلام مشکلی پیش اومده ؟؟؟؟؟؟ کاری از دستم بر میاد ؟؟؟؟؟؟؟

اینجوری که میکم اونم تشکر میکنه همین میگه دیگه برای خونه اومدن استرس ندارم که باید جواب پس بدم........

من هم میبینم بنده خدا حق داشت ................

وقتی یه مشتری خانم زنک میزنه ............ واینمیاستم به گو ش دادن تا شوشو هم هول شه و فکر کنه ............

میرم یه اتاق دیگه و واقعا گوش نمیدم سوال هم نمیپرسم کی بود ؟؟؟

خودش میاد برام توضیح میده اما توضیحشو هم با یه صحبت دلنشین قطع میکنم اما ناراحت نمیشه چون میبینه برام مهم نیس و بهش اعتماد دارم

همیشه کدورتها رو از بین ببرین و بین خودتون حلش کنین اما با صبر و حوصله
http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1289595&PageNumber=7
خانومای عزیز یه پیشنهاد دارم..میگم بیان کل تاپیک رو تقسیم بندی کنیم.وسیاستها ونکته های مهمی که بچه ها گفتن بنویسیم تا همش یجا سرجمع بشه..مثلا الان 62 صفحه شده.جند نفر که میتونن اعلام آمادگی کنن و هر کس حدود 5صفحه(یابیشتر) خلاصه نویسی کنه..
اگه موافقین بیان و بگین..آخه اینجامطالب مفید زیادی هست ولی پیداکردنش سخته..
****ممنون میشم واسه باز شدن گره کارم صلوات بفرستین****
خانوما اینم یه تاپیک که یکی از دوستان زحمت کشیدنو اس ام اس هایی که میشه برای همسرامون بفرستیم رو سرجمع کردن..http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=224118&PostID=11443035#11443035
****ممنون میشم واسه باز شدن گره کارم صلوات بفرستین****
لام خانوما من الان مدت هاس دارم این تاپیک رو میخونم تازه به صفحه 41 رسیدم . خیلی تاپیک خوبیه و خیلی کمک میکنه

من یه بار یکی از مشکلاتمو گفتم ولی خوب من اصلا سیاست بلد نیستم و الان با اینکه عاشق شوهر و زندگیمم اما احساس خوشحالی نمیکنم چون شوهرم نمیزاره من خودم باشم

الان براتون میگم شوهر من سر هر چیزی که ما بحثمون بشه فقط میگه حرف حرف منه هر چی من میگم یه جوری برخورد میکنه که تو زنی و فقط باید بگی چشم . میگه من میگم تو چی بپوشی چی نپوشی کجا بری کجا نری . انگار بابامه هی میگه این درسته اون غلطه . البته بگم خونوادش بی تقصیر نیستن چون خیلی لی لی به لالاش گذاشتن همش میگن پسر ما درست میگه هر چی و هر کاری میکنه درسته یه جوری باهاش از بچگی رفتار کردن که هیچ کسی رو جز خودش و پدر مادرش قبول نداره . یه جوری برخورد میکنه که بهت بفهمونه کار خودش و خونوادش همیشه درسته . به خاطر همین تو زندگیمونم میگه هر تصمیمی من میگیرم درسته . این یه چیزیه که منو خیلی اذیت میکنه اعتماد به نفسمو گرفته . البته اینم بگم که من از هیچ لحاظی ازش هیچی کم ندارم ولی رفتارش با من اینجوری کرده. تو بحثا هم چون من ادم کم حرفیم و بر عکس شوهرم خیلی بلده چه جوری حرف بزنه همیشه کم میارم یعنی اصلا تو هر بحثی همیشه باختم.
با اینکه خیلی دوسم داره اما هی میخواد بگه من مردم تو زنی

لطفا راهنماییم کنین
Lilypie Pregnancy tickers
راستی منم دیگه کم زنگ میزنم و زود حرفو تموم میکنم امروز شوهرم زنگ زد گفت چرا بیدار شدی زنگ نزدی ؟ منم گفتم خواستم مزاحم کارت نشم نمیدونین چه حالی داد هههههههههههه اینجوری شدم

ممنون از مامان پارسا و زهره جون و همههههههههههههههه
Lilypie Pregnancy tickers
سلام خانمای با سیاست...چه حالی کردم از کاراتون..خودم کلا خیلی بی سیاستم....کلی هم مشکل دارم..یکیشو مینویسم کمکم کنید...الان صفحه 33 هستم..همرو میخونم میام نظر میدم..
مشکلم اینه که پسرم تازه به حرف اومده...اینو اول بگم که دل خوشی از خونواده شوشو ندارم....
جاریم بهش یاد داده که اسم خودشو ( یعنی جاری) با جون بگه...مثلا بهش میگه زهرا جون....اه..حالم بهم میخوره..نمیتونم هم برخوردی کنم و بگم نه اینو نگو جلوی اونا....خوب پسر منم پیروی میکنه و بهش میگه زهرا جون....ولی پسر اون به من میگه زن عمو....
حالا یه سیاستی نشونم بدید که هم به پسرم یاد بدم که دیگه اسمشو با جون نبره..هم اون دیگه جلو پسرم اینو تکرار نکنه....
همش تا پسرمو میبینه میگه بگو زهرا جون...پسر منم میگه....
سلام، روز همگی به خیر. زهره جون مجددا ازتون خواهش می کنم، اگر براتون امکان داره ای میلتون رو داشته باشم ، می خوام چند خطی براتون بنویسم، دلیلم هم قبلا براتون گفتم، می خوام خصوصی تر باشه. متشکرم.
بجه ها منم همش به شوشو گیر میدم که چرا کاره تو اینجوریه که بعضی موقع ها خانمها بهت زنگ میزنن؟ سر این همش دعوا داریم، بچه ها شما چیکار میکنین که روی این قضیه حساس نیستید؟
مشکل من فقط همین هست خیلی شکاکم
وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست. پسرای عزیزم 92/10/26 اومدن توو بغلم. خدایا شکرت
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792