بیاین یه کم سیاست زنانه یاد بگیریم

بچه ها میشه به منم کمک کنید، خواهر همسری من انقد فضول تشریف دارن که مثلا اگه ما یه مسافرت بریم به خانم نگیم زنگ میزنه به من که چرا نگفتید دارید میری؟؟!!! با همین صراحتم میگه.منم دیوونه هم مثلا میگم یه هویی شد و.. تاحالا نتونستم کاری کنم که از فضولیش دس برنداره حالا ما فهمیدیم که خانم دارن ازدواج میکنن و تقریبا همه خبر دارن جز ما، من واقعا ناراحت شدم. به نظرتون رفتارم چه طور باشه؟؟؟

چه مثال قشنگی سلیاجون ... نقاشی

همه جز شما یعنی چی سلیاجون؟ مثلا جاری هات هم می دونن؟

شما چه جوری فهمیدین؟ به شوهرت گفتن؟ یا از بقیه شنیدین؟

جاریمو نمیدونم ولی خاله همسری به شوهرم گفته و دایی ها عمه عموها هم میدونستن. مادرشوهرم فوت شده الان خالش مادرشوهری میییکننه

ممنون سلیای عزیز.
خب مشکل من هم همینه که نمیدونم با چه سرمشقی از اول بهش یاد بدم که خودم هم اذیت نشم.
یه راه با نکته های حساب شده میخوام که حتی خودش هم اذیت نشه متوجه نشه کی یاد گرفته.
میترسم بدون سرمشق خوب بدتر خرابکاری کنم و اون هم خیلی بدتر شه و نتونه هیچوقت هیچوقت خودشو اصلاح کنه.
از مامان پارسای عزیز و زهره جون و بقیه خواهش میکنم که بهم راهکار قدم به قدم بدن که گیج نشم.
ممنون از اینکه به حرفام توجه میکنین و اینقدر خوب و واضح راهنماییم میکنین.
بووووس واسه همتون.
راستی بیچاره نامزدم 5شنبه داشت به من اس میداد از محل کارش که رییسش از تو دوربین دیدش و بهش گیر داد که دیگه حق استفاده از موبایل رو حتی برای ثانیه ای هم نداری و اون رو فرستاده تو یه قسمت سخت که خیلی هم گرمه اینقدر گریه کردم و شوشو بیچاره واسه اینکه ناراحت نشم میگه اشکال نداره به اونجا عادت میکنم.
ببینین این خوبیها هم داره.مثلا اصلا خسیس نیست و حتی کارتهاش دست منه و و همچنین شماره حساب منم داده به مستاجرش که اجاره خونشو که حالا زیاد هم نیست تو حساب من بریزه.ولی همینم واسم ارزش داره که واسش مهمم.فقط میگم دیگه ابراز علاقه حضوری بلد نیست و گاهی کارهایی میکنه که منو خیلی نارحت میکنه.یعنی اکثر مواقع اینطوریه.
و اینکه تو رابطه جن...ی فقط فقط به خودش فکر میکنه. و اصلا کاری که باید بکنه تا ارضا شم رو انجام نمیده یعنی اصلا برام کاری نمیکنه.و کلا روز به روز داره سردتر میشه حتی برای خودش.

سلام به همگی
خیلی مطالب خوبی نوشتین خیلی ممنون برای من خیلی خوب بود

سلیا جون شاید روش نشده مستقیما بگه و به خالش که به قول خودت جای مادرشو داره گفته

سحرجون خوب خودت دست به کار شو مثلا بگو بیا فلان مدل امتحان کنیم

سلام بچه های خوب و دوست داشتنی
چقدر مطالب زیاد بود.......................آخه من کل تعطیلات نیومدم تو نت ....

بچه ها خیلی خوبه که وقتی شما دست از پارو زدن کشیذین همسرتون شروع به پارو زدن کرد....ولی من خیلی وقته دست از پارو زدن کشیدم و همسرم حتی متوجه قطع پارو زدن هم نشده!!!! تازه فهمیدم اون موقع هم متوجه نبود که من دارم پارو میزنم.....فقط درباره مسائل ج.ن.س.ی فهمیده که من دیگه تو خط نیستم و حسرت گذشته ها رو میخوره و جالبه با اینکه من خیلی واضح بهش میگم علتش چیه...بازهم تنبلیش میاد پارو بزنه.....

زهره جون من کارمندم و تا سه ماه قبل پسرم رو میذاشتم خونه مادرم...ولی مادرم سه ماه قبل پاهاش رو عمل کرد و دیگه نمیتونه از بچه من نگهداری کنه و من هم میذارمش خونه مادرشوهرم....خداییش تا حالا مثل گل از پسرم مراقبت کردن و همیشه هم با روی باز پذیرای ما هستن ولی....راستش حرفی که درباره دلگرمی آینده بچه به اونها زدی پشتم رو لرزوند....نمیدونم چیکار کنم...البته بهمن ماه پسرم سه ساله میشه و میتونم بذارمش مهدکودک ....ولی کلا دلم نمیخواد پسرم مثل پدرش خودخواه بشه

میدونید بچه ها مادرشوهر من خیلی خیلی لوس و آب زیرکاهه.....حالم بهم میخوره از مدل سیاستش...مثلا اگه پسر من شیطونی کنه و شوشو بهش اخم کنه سریع مادرشوشو بغض میکنه و میاد شوشو رو میبوسه و میگه الهی بمیرم کاشکی من فلان چیز رو نمیاوردم که بچه بریزه و پسرم ناراحت بشه !!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی من دقیقا دلم میخواد بالا بیارم وقتی اینجوری حرف میزنه....

عجب مادر شوهر لوسی داری ونوس جون!!!!!!!!!!

سلام خانوما . خوبین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منم تا الان خواننده خاموشتونم ! فک کنم همه صفحاتو باهاتون بودم و خوندتمون !

من یک ساله که ازدواج کردم ! مشکلم شبیه ونوس جونه تقریبا ! همسرم مغرور و خوادخواهه و مامانشم حسابی لوسش کرده ... قربون صدقش میره که من حالم بد میشه ! بغلش کنه بوسش کنهو لپشو بکشه و هزار تا ادا و اصول ..... همشم جلوی من ! میریم اونجا اسم شوهرم فقط سر زبونشه ! اینو پختم که مهدی دوست داره ! اینو ایجوری کردم که مهدی گفته ! اینو اونجور کنین که مهدی میخواد ...

همسرم خیلی خوبه ! فقط مغرور بودنش و وابسته بودنش . مثلا بحث سر کار رفتن من شد ! از بین حرفاش فهمیدم که انگار من برم سر کار سرش منت میذارمو یا هی بگم پول من پول من ! خودش که میگه هر وقت بخوای حرفی ندارم .. اما از اون موقع خیلی ترسیدم ! میگم نکنه بعد مشکل ساز شه واسم ....
یا اگه بحث بینمون پیش بیاد انقد که مغروره جلو نمیاد ! اخرش دیگه دوروز که سرد میحرفیم کم کم خوب میشیم . یکم میاد طرفم منم میدوئم طرفش .... نمیدونم چیکا کنم !!!!!!!!!! خودمم طاقت ننمیارم ! دوست ندارم اون هروقت بخواد با هم سرد باشیم و هروقت بخواد گرم ... باهاش حرفیدم اما خب فایده نداشت ...

خیلی وقتا به خاطر رابطمون خلی ناراحتیارو عنوان نکردم که روزای خوبمونو خراب نکنم اما همسرم اینجوری نیس ! یهو شاید بدون اینکه فک کنه یه حرفی بهم بزنه ....


یه مشکل دیگم که دارم اینه که زیادی به مساوات بین خانواده خودم و خودش پایبنده ! اگه یه شب خونه مامانم باشیم شب بعدش حتما باید بریم خونه مامانش ... یه ناهار رفتیم ناهار بعدی اونجا ... کلا هر کاری واس خانواده خودم کنم باید واس خانوادشم انجام بدم ! خیلیم به حرف خانوادشه ! اونا بگن چیکا کن میکنه ! رابطمون خوبه اما خب اینا خیلی اذیتم میکنه .... یه مدت رفت و امدامون یه شب درمیون شده ! یه شب اینجا یه شب اونجا .... چن بار خونه مامانم نرفتم اما همسرم از رفتن خونه ی مامانش اینا منصرف نشد . نزدیک چن ماه عکس العمل نشون ندادم که حساس نشه اما تاثیر نداشت کم نشد اصلا ... بگم خستم نریم همش میگه بهونه میاری اذیت میکنی یه بار شد بگم بریم تو بهونه نیاری و ازین حرفا میزنه .... حتی شبی که مثلا نوبت خونه مامان منه هی میگه بریم خونه ی مامانت اینا که فردا شبش اونجا باشیم .. دیگه موندم چیکا کنم ....


از اون طرفم که خانوادش اینا خیلی حساسن که پسرشون با خانواده من زیاد نباشه و ... مطمئنن تاثیر حرفاشونه که الان اینقد همسرم میخواد یکسان عمل کنه همه جا .... همیشه میپرسن کجا بودین ؟ کجا رفتین که سر از کارمون در بیارن ! بگیم بیرون بودیم میگن کجا ! دقیق باید واسشو نتوضیح بدی که کجا بودی ...
خواهر شوهر بزرگمم همیشه میزنگه که برین به مامان سر بزنین ... یا خونه مادر شوهرم هستیم زنگ میزنه که کیه خونه ! میخواد ببینه ما هستیم یا نه ! حدودای 9 میزنگه .... وقتی مارو میبینه همش میپرسه کجا بودین ... کامل ازم امار داره ! یه بار بین حرفاش یه چیزی گفت .. با خنده گفتم چه اماری میگیری تو ... بعد دیدم باز از مادر شوهرم داره میپرسه مهدی اینا ساعت چند اومدن خونه ؟

بچه ها من حساس نیستم ! اینایی که دارم میگم ماله یه ساله ! اوایل مراعات کردم گفتم بذا فک کنن ما با اوناییم ! سنگ اولو درست گذاشتن کم کم کم میشه .. اما خب میبینم دیگه شورش در اومده ! خوشم نمیاداونا واسم تعیین تکلیف کنن ... احساس میکنم زندگیم حول محور اوناس .... البته نه تا این حد ولی خب تاثیر زیاد دارن توی زندگیم ...

بچه ها منم چند تامشکل دارم اصلیش خیانت همسرمه که سه تا تاپیک داره،ولی الان درمورد مرموز بودن میپرسم شوهرم حتی اینجا تم من پیدا کرده و میگه نفس بکشی من میفهمم،باوجوداینکه من فقط باگوشی میومدم،دوم اینکه خیلی پررو تشریف داره وبا وجود اینکه دستش جلوم رو شده ،بازهم به خودش حق میده که ازمن ایراد بگیره،اجازه نمیده کارگر بگیرم ما یه خونت چهارخابه خیلی بزرگداریم من شاغلم ویت بچه کوچک دارم خودش کارنمیکنه معتقده همه کارگراد دزدن واگه خونه یکم بهم ریخته باشه ابروی منو میبره خلاصه خیلی دلم پره کمک

آخ آخ فینگیل بانو جان انگار داری درد دل منو میگی...... واقعا درکت میکنم عزیزم..........کاش دوستان سیاستمدار بتونن به ما دو نفر هم کمک کنن
جمعه ها قانونه که همه باید خونه مادرشوشو باشن بعد هرچی میپزه منتش سر شوشوی منه...انگار بقیه نمیخورن!!!!!اصلا فکر میکنه من و دوتا داماداش دور از جون از زیر بوته عمل اومدیم...نمیفهمه ما هم برای خودمون کس و کار داریم...حالم از این فضولیها و ادا و اصولاشون بهم میخوره

وای پاکدل جان خیلی بابت خیانت همسرت متاثر شدم.....و از بابت پررو بودنش بیشتر حالم گرفته شد....ببین در زمینه کار خونه من چندماه همه غرغرها رو تحمل کردم و دست به سیاه و سفید نزدم طوریکه تو خونه راه میرفتی حتما یه چیزی میرفت تو پات....حتی گردگیری هم نکردم....تا اینکه یک شب خودش جاروبرقی رو آورد و خونه رو جارو کرد بعد هم با یک حالت عصبی به من گفت لااقل زنگ بزن یک کارگر بیاد.....منم زنگ زدم و کارگر اومد الان هم میگه ماهی یکبار بگو همین خانمه بیاد .....

ونوس از این مادر شوهرا که لوس میکنن بچه هاشونو بدم میاد

فینگیل جون باز خوبه شوهرت مساوات داره برقرار میکنه اگر خانواده شوهرت باهات خوبن نیازی نداره بخوای رابطه ت را کم کنی کم کردن رابطه مال اوناییه که مادرشوهر خواهرشوهره خیلی کنه ن
البته از خواهرشوهرت خوشم نیومد خیلی کنه س