رفته بودیم جشن عقد، یه زنه بود
با تیشرت سرمه ای و شلوار اومده بود
یه کلیپس هم زده بود بالای سرش
با شال قهوه ای😐😂
دوتا هم بچه داشت
یکی از بچه هاش میوه خورد، بقیش و نتونست بخوره انداخت تو ظرف من😐
منم هیچی نگفتم
بچه پاشد دور خوردش میچرخید
پاش پیچ خورد افتاد روی ظرف من
از دماغم آوردن😐
مامانشون هم کنار من نشسته بود داشت اون یکی بچه رو میزد😐
مامانم داشت میوه پخش میکرد
بعد که اومد نشست گفتم مامان این کیه؟
گفت نمیدونم
بعد رفته بود تو حیاط با مامان عروس ظرف بشوره
ازش پرسیده بود اونم گفته بود
اون جاریمه😐
مامانم گفت آخه نرقصید و اینا
گفت آره اون یکم از رَده خارجه😐😂