براشون دعا کن دلت بزرگ میشه. جاری بزرگم دو سال پیش خونه اش ساخت تمام وسایلشو نو کرد وسایل قدیمیشو نبرد خونه جدید... من اولین بار رفتم خونشون یه لحظه دلم لرزید گفتم وای خوشبحالش با اینکه براش خوشحال بودم با خودم گفتم کاش منم بتونم ... ولی به خودم نهیب زدم تو اولین مهمونی رسمی که دعوتم کرد براش کادو گرفتم بردم. دیگه تموم شد الانم همیشه میگه تنها کسی که برام کادو اورد تو بودی خیلی خوشگله همیشه استفاده میکنم
مشکلات شما آرزوی ماست.
حتما مادر خواهرتم نگاه از بالا به پایبن بهت دارن حذفت کردن و مزاحم میدونتت و حتی بخاطر وضع مالی شوهرت سرزنشت میکنن که دیگه براشون خوشحال نیستی
نه عزیزم اینطور فکر نکن. منم خواهرشوهرام وضعشون خوبه ولی تولد میخوان برن میگن یچیزی بگیریم که طرف دو روز دیگه خواست بیاد تولد بچمون خجالت نکشه بتونه اونم در همین حد بیاره...
البته که من قبول ندارم. ولی اینم یه طرز فکره ... میگن طرف تو دردسر نیفته
اینطوری خیلی بده برای من عجیبه تو خانواده اینطوری باهم رفتار کنن دخترخاله هام خواهرا همش باهم قهرن سر جنسیت بچه سر اینکه چرا تو دومی رو زودتر آوردی سر اینکه من میخواستم ماشین بخرم تو چرا تقلید کردی 😐😐
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
