بعد لاو ترکوندناشون ، برگشت جلوی شوهرم بهم گفت فلانی امیرو یادته؟ همش میگفتی شوهرمه بابای بچم باید باشه و ازاین حرفا و باید اون شوهرت میشد پس چرا یکی دیگه اینجاست؟
مگه شوهرت امیر نبود لعنتی مغازشم ک بروز تر کرده
یعنی شوهرم منو ستاره رو میدادی دستش پاره پاره میکرد
شوهرم برگشت گفت امیر دیگه کیه
ستاره ی عوضی هم گفت هَووت!
شوهرم داغ کزده بود چه جورررررررر
بعد اینکه اومدیمخونه دعوارو شروع کرد
هرچی هم میشد میگفت امیر جونتم بود اینطوری میکردی
مثلا چن روز بعد گفت بریم بیرون گفتم حوصله ندارم گفت امیر جون زنگ بزنه میری؟
هفته بعد گفت رابطه گفتم نه گفت امیر جون بود مید*دی؟
و از این حرفا
جن روز زندگی من دعوای شدید انداخت!
الانم ک طلاق گرفته همش دور شوهرم میپلکه اون موقع هم میرفت سمتش ولی میگفتم ستاره خواهرمه!
الان فهمیدم میخاد زندگی منو خراب کنه خودش با شوهرم دوست شه
ازشوهرم تعریف میکرد همیشه میگفت جذابه و …
هنوز ک هنوزه شوهرم میره توفکر!
هی میگه امیرو نشونم بده!
نمیدونم چیکار کنم خیلی روی من حساس شده مشکوک شده
واقعا نمیفهممش
خیلی شوهرم گنده ش کرده قضیه امیرو حرفم میوفته میگه کمرم شکست و از این حرفا
خلاصه که با هیچ کسی تا میتونین رفاقت نکنین🙃🙃🙃