دوستان مرسی از نظراتتون
خودمم واقعا نگرانم بین عقل و احساس موندم
یه موضوع دیگه م هست و اون اینه که شک میکنه بهم، اول حس میکردم بد دلِ بعد که رفتیم مشاوره ازدواج مشاور بهم گفت که بد دل نیست ولی همش حس میکنه باید ازت محافظت کنه.
همش نگرانه من بگم نه من تورو نمیخوام چون میدونه یه سری برخوردای بد داشته تو این مدت، تا یه کم بی حوصله باشم میگه تو منُ نمیخوای همین دیشب میگفت تو همش آنلاینی نکنه کسی تو زندگیته بهش میگفتم چرا به من شک داری میگفت نمیدونم چیکار کنم این فکرا نیاد تو سرم
انگار دست خودش نیست و حس میکنم خودشم خسته شده از این فکرا
واقعا شرایط بدی دارم خیلی بهم وابسته س عذاب وجدان دارم