2733

اول اینکه خیلی خانوم قوی بودن اگه تاپیک منو میبینی گلم خیلی خوشحال شدم که جا نزدی و الان خوشبختی 


اما اون قسمت که گف با دختر خواهر شوهرم چت کردیم و گفته زن دایی جدیده خودشو میگیره و اصلا با خونواده شوهر خوب نیس میخام بگم 

من خودم چون از اول مادرشوهرم منو نمیخاست حتی تا بعد عقد و بچه دار شدنم محل نمیداد و حتی خونم نمیومد و منم میرفتم خونش بی احترامی میکرد انقد احترام گذاشتم و بی احترامی دیدم که اخرش خسته شدم میخام بگم که بخاطر اینکه مادرشوهرم بهم بی احترامی میکرد و منو چه توی جمع چه پشت سرم با حرفاش خورد کرد با اینکه تحصیلات و خانوادگی ازشون بالاتریم اما فقط چون از من خوشش نمیومد با رفتاراش و حرفاش باعث شد کسی از جاریام و خواهرشوهرام و کلا فامیلشون منو تحویل نمیگیرن وقتی هم توی مهمونیاشون هستم خانوماشون اصلا ب من محل نمیدن یعنی ی جوری با تحقیر بمن نگاه میکنن خب این طبیعیه که من کم کم بهشون احترام نذارم و باهاشون سرسنگین باشم و مث خودشون متکبرانه رفتار کنم 

خاستم بگم همیشه اون کسی که وارد جمع خونواده میشه باید بقیه اعضا خانواده باهاش گرم بگیرن تا اون شخص جدید احساس راحتی کنه 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

[QUOTE=340057 257]مگ جاری وظیفه داره بچه بده؟[/QUOTE] چه ربطی داشت به تاپیک من 🤔

من جات بودم تو هیچ مهمونی شون شرکت نمیکردم الان ۸ ماه حامله ام باورت میشه مادرشوهرم منو از نزدیک ندیده؟؟شوهرم گفت بریم خونه مامانم گفتم هرگز اولین بار اون باید بیاد منو ببینه نمیاد منم نمیرم من با دیدن و ندیدن مادرشوهرم چیزی و از دست نمیدم دارم زندگیم و میکنم اما خودمم سبک نمیکنم اون بیاد تا منم برم 

من جات بودم تو هیچ مهمونی شون شرکت نمیکردم الان ۸ ماه حامله ام باورت میشه مادرشوهرم منو از نزدیک ندی ...

اخه الان رفتن مکه میشه که وقتی از مکه میان من نرم دیدنش ؟

اخه الان رفتن مکه میشه که وقتی از مکه میان من نرم دیدنش ؟

چون میگی همه بهت بی محلی میکنن خودت سختت نیست من واقعا اگه قرار همه باهم تحویلم نگیرن خیلیییی سخته تنها برم آزار دهنده ست برام حالا مکه هیچی مهونی های دیگه شونو گفتم

چون میگی همه بهت بی محلی میکنن خودت سختت نیست من واقعا اگه قرار همه باهم تحویلم نگیرن خیلیییی سخته ت ...

ببین من اوایل هرجا برا هر مهمونیشون چه جاریام چه مادرشوهرم زنگ میزدن به همسرم ناراحت نمیشدم اما الان بعد ۶ سال واقعا برام آزار دهندس 

بچه اول رو که زایمان کردم اصلا نیومدن دیدنش 

بچه دوم رو هم گفت مریضم نمیتونم بیام 

حتی تا ۶ ماهه بودم بهم تبریک بارداری نکفتن ب شوهرم میگفتن اما ب من نه 

سر بچه دومم که نیومدن دیدن بچم منم عروسی برادرشوهرم نرفتم یعنی ۱۰ ماه از زایمانم گذشت حتی خونشون نرفتم تا اینکه دیدم بچه بزرگم که ۵ سالشه داره اذیت میشه از تنهایی براهمین باز رفتم خونه مادرشوهرم که با بچه های جاری و خواهرشوهرام بازی کنه الانم خیلی ناراحتم که هنوزم برا مهمونیاشون با همسرم هماهنگ میکنن اما خو میگم اگه اعتراض کنم دیگه دعوت نمیکنن و بچم تنها میمونه 

خداشاهده فقط بخاطر بچم تحملشون میکنم که برم توجمعشون با بچه ها بازی کنه


اخه الان رفتن مکه میشه که وقتی از مکه میان من نرم دیدنش ؟

برو ولی زود برگرد

رفت و امد قطع نکن و خیلی کمش بکن و اهمیت نده خیلی

اونا. هم اگه مسرشونو بخان میفهمن تو را هم باید بخان به شوهرتم بگو بهشون بگه

سلاااااااام مایا هستم عاشق گل و گیاه اگه سوالی داشتی بپرس بلد بودم جواب میدم 🌱🪴🦠کتاب مخدره واسم بهترین کتابی که خوندم از حال بد به حال خوب بود 🌼کتابهای جی کی رولینگ را دوست دارم و به شدت پاتر هد⚡️تفریحم فیلم و سریاله😁همتونو دوست دارم🫂هر وقت به همسرم نگاه میکنم جمله ی شاملو میاد تو ذهنمدوستش دارم چرا که میشناسمش به پاکی و صداقت
ببین من اوایل هرجا برا هر مهمونیشون چه جاریام چه مادرشوهرم زنگ میزدن به همسرم ناراحت نمیشدم اما الان ...

میفهمم آدم بخاطر بچه اش مجبوره واقعا تنهایی بچه رو افسرده میکنه ما که افسرده شدیم رفت لااقل بچمون مثل ما نشه 

میفهمم آدم بخاطر بچه اش مجبوره واقعا تنهایی بچه رو افسرده میکنه ما که افسرده شدیم رفت لااقل بچمون مث ...

دختر من الان افسردس خودمم حوصله ندارم باهاش بازی کنم بعدم بنظرم وقتی تو جمع بچه ها هست خیلی خوشحالتره 

خدا نگذره از مادرشوهرم که این وضع رو درست کرد و الکی منو تو چشم همه بد کرد که الان همشون بخاطری که مادرشوهرم ناراحت نشه با من رفت و امد نمیکنن 

حالا مادرشوهرم ی ذره بهتر شده اما خو چه فایده دیگران انگار عادت کردن که من تو جمعشون نباشم

دختر من الان افسردس خودمم حوصله ندارم باهاش بازی کنم بعدم بنظرم وقتی تو جمع بچه ها هست خیلی خوشحالتر ...

ول کن بابا فدای سرت اصلا خودتو واسه این چیزا ناراحت نکن منم جایی تو جمع خانواده شوهر ندارم که البته مقصر خود شوهرمه دوست داشتم منم جایگاهی داشتم تو جمع و خونوادشون ولی خب حالا که نشده دیگه اهمیت نمیدم و برام مهم نیست 

ول کن بابا فدای سرت اصلا خودتو واسه این چیزا ناراحت نکن منم جایی تو جمع خانواده شوهر ندارم که البته ...

خب بچتو چکار میکنی که تنها نباشه منه بدبخت حتی یک همسایه هم ندارم که باهاش رفت و امد کنم درد و دل کنم 

تو یگ ساختمونی هستیم که همشون شاغلن 

حالا پدرشوهرم دوتا خونه سه طبقه داره داده به جاریام و دختراش یکسره با هم در ارتباطن 

بخدا من اگه ی چایی بود جداقل دوتا بچه بود که بابچه من بازی میکردن اینا رو ادم حساب نمیکردم 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز