ببین من اوایل هرجا برا هر مهمونیشون چه جاریام چه مادرشوهرم زنگ میزدن به همسرم ناراحت نمیشدم اما الان بعد ۶ سال واقعا برام آزار دهندس
بچه اول رو که زایمان کردم اصلا نیومدن دیدنش
بچه دوم رو هم گفت مریضم نمیتونم بیام
حتی تا ۶ ماهه بودم بهم تبریک بارداری نکفتن ب شوهرم میگفتن اما ب من نه
سر بچه دومم که نیومدن دیدن بچم منم عروسی برادرشوهرم نرفتم یعنی ۱۰ ماه از زایمانم گذشت حتی خونشون نرفتم تا اینکه دیدم بچه بزرگم که ۵ سالشه داره اذیت میشه از تنهایی براهمین باز رفتم خونه مادرشوهرم که با بچه های جاری و خواهرشوهرام بازی کنه الانم خیلی ناراحتم که هنوزم برا مهمونیاشون با همسرم هماهنگ میکنن اما خو میگم اگه اعتراض کنم دیگه دعوت نمیکنن و بچم تنها میمونه
خداشاهده فقط بخاطر بچم تحملشون میکنم که برم توجمعشون با بچه ها بازی کنه