2777
2789

ختری بودم که از بچگی پدرم کتکم میزد وعذابم میداد محکم در دهنمو میگرفت درحدی که التماسش میکردم فقط بذاره نفس بکشم و حرفای رکیکی که به من معصوم میزد 

بچه که بودم زیاد خوشکل نبودم اما به طرز خیلی عجیبی بدون هیچ عمل زیبایی بی نهایت تغییر کردم و خیلی خوشکل شدم لطفا نگین عکس بذار بخاطر شناسایی و این جور مسائل🥲

یه روز بابام دعوای خیلی کتکم زده بود رفتم دوش گرفتم یه ارایش کردم و تیپ زدم رفتم بیرون گفتم به من میگه ج ن….. منی که این همه پسرا بهم شماره میدن و رد میکنن دارم براش سنم کم بود از طرفی خلع های پدرم بهم فشار اورده بود از طرفی مدام توجه پسرای خیابون رو داشتم که فکر میکردم دوسم دارن اون روز یه پسر رو دیدم که

هستین بذارم؟ 

یه صلوات مهمون دلم میکنی🥹❤️

ازش خوشم اومد گفت دلت میاد منکه این همه ازت خوشم میاد رو رد کنی و از این جور حرفا از اونجایی که از دست پدرم خیلی عصبانی بودم بهش گفتم باشه شمارشو گرفتم تا دوهفته ام همش میخواستم زنگ بزنم و دودل بودم و نمیزدم تا بالاخره

یه صلوات مهمون دلم میکنی🥹❤️

بزار

همون عاشق مایکی .......                                                 ENTP   💛💚                                                                     وقتی جوابت با من تو یه تاپیک فرق داره ، نظرتو تحمیل نکن ، من نظرم همونه که گفتم........                       درخواست دوستی دیگه قبول نمیکنم ( بنا به تجربیات قبلی)                                                              

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام دوستای قشنگ کسی پایه چله زیارت عاشورای چهل نفره هست؟ لازم نیست نماز یا صدلعن روبخونید.زیارت عاشورارو هرروز ساده به نوبت به نیت براوده شدن یکی از اعضای چله میخونیم

کسی اگر پایست بهت درخواست دوستی بده که چندرروز دیگه تاپیک چله زدم یا توروبیکا گروه زدم بهش خبربدم

واینکه شرمنده اسی عزیزم بابت کامنتم💕

ای خدایی که آهن را بر داوود نرم کردی ، قلب او را نیز بر من نرم گردان
2796

زنگ زدم  و دوسال تورابطه بودیم  و یکدفعه ناپدید شد خودش هیچی نگفت منم بلاک کرده بود رفتم از طریق دوستاش جست و جو کردم ببینم کیه و چیه نگو اقا دورگه بوده یه رگش اوکراینی و اونم نگم بهتره و به همه گفته من دوسش دارم ولی میدونم بهش نمیرسم بااین وضعیت من قیافشم شبیه ایرانیای خوشکل بود


من مدام براش اشک میریختم تااینکه یه روز میخواستم خودکشی کنم

یه صلوات مهمون دلم میکنی🥹❤️

خب 

از رفیقِ حسود می ترسم /با تمامِ وجود می ترسم پای کوهی که حاسدان هستنداز مسیرِ صعود می ترسم /در مکانی که هست آسانسورمن زمانِ ورود می ترسم!/توی پرواز داخلی هرباردر زمان فرود می ترسم/کافه ی سنتی نرفتم چون از ضررهای دود می ترسم!/کلّه ی ظهر می شوم بیداربس که از صبحِ زود می ترسم

یه رگش رگی بود که ازش متنفر بودم ممنوعه بگم همتون میدونین ولی دیگه برام اهمیتی نداشت من فقط اون پسررو میخواستم


رفتم که خودمو پرت کنم جلوی یه ماشین خیابون پر ترافیکی بود که سرعت ماشینا اونقدر نبود دیدم نمیتونم با خواهرم یه روز رفتیم بیرون من یهویی درو باز کردم و خودمو پرت کردم 

یه صلوات مهمون دلم میکنی🥹❤️

همون لحظه یه ماشین داشت از اون سمت میومد یه پسره داد زد وایسا دستمو گرفت بلندم کرد خیلی قد بلند و زیبا بود گفت چقدر نازی تو دختر چرااینکارو کردی الکی گفتم از قصد نبود درصورتی که بود اون شب خیلی باهام حرف زد این اتفاق بعداز چندماه عزاداری برای اون پسره افتاد بعد که میخواستم برم خواهرم منتظرم بود گفت شمارتو بده نمیذارم بدی اگه نری یه لبخند ریز زدم و دادم لباسام پرخاک بود دستام زخم شده بود رفت چسب زخم گرفت زد اب ریخت رو دستام خاک لباسامو تکوند

یه صلوات مهمون دلم میکنی🥹❤️

دوماه باهاش دوست شدم چقدر مرد تر از اون پسره نامرد بود اما دیدم من هنوز عاشقش نشدم عذاب وجدان داشتم گفتم من نمیتونم باهات باشم میخوام تنها باشم بیچاره قبول کرد گفت هروقت خواستی منو من هستم 


تااینکه چند وقت پیش سروکله پسره نامرد پیدا شد من بیرون بودم که مزاحمم میشدن شروع کرد دعوا و کتک کاری بااون پسرا که چیکار به عشق من دارین😐

یه صلوات مهمون دلم میکنی🥹❤️

گفتم عشق؟ تو حرف از عشق نزن نامرد از یه نفرم شنیدم بشدت لاشی شده و با چندین دختره همزمان 


گفت عشق سابقم که هستی باورم نمیشد کسی هنوزم براش جونمو میدم داره میگه عشق سااااابق!!!!! اشک تو چشام جمع شد بغلم کرد گفت بیا اشتی جلوی یه پاساژ وایساد چند دقیقه بعد با یه کادو اومد که مثلا دل من رو بدست بیاره منه احمق خوشحال فکرکردم پشیمونه و باز گول خوردم و کلی پیشش خندیدم و خوشحال بودم

یه صلوات مهمون دلم میکنی🥹❤️

باعث لرزش دستام شد و تازه داشت خوب میشد تااون شبی که دوباره سرو‌کلش پیدا شد


الانم مثلا یه شب ماشینم خراب شده بود یه پزشک ازم خواستگاری کرد تاپیک زدم همه گفتن داستان جالبی بود برای همینه که میگم هر لحظه داره یه اتفاقی میفته که خودمم تعجب میکنم و اتفاقات ریز و درشت دیگه


یا مثلا یه روز رفتم سرکوچه اونم باساحلی😂😑 یه پیشنهاد داشتم خیلییا هستنن که الان میخوانم ولی گیر دادم به همون نامرد الانم هر لحظه دارم انتظار میکشم که ازش خبری بشه

یه صلوات مهمون دلم میکنی🥹❤️
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792