دقیقا از اولش خرف ازدواج میزد
من میگفتم نبابا واقعا؟
یادمه من میگفتم سیمکارتم مشکل خورده میگفت بیا تو اکانت های من استفاده کن
ولی هیچ وقت نشد بگه من بیام تو اکانت و چکم کنه😂
یادمه عکسم تو کیف پولش بود و احترام وادب بیشترین چیزی بود که من ازش خوشم اومد
با اینکه تو خانواده نسبتا آزادی بود که مهمونی رفتن رو عیب نمیدونستن یکبار هم تو اینطور جمع ها نمیرفت