الانم 8هفتمه از 6فهمیدم باردارم الانم اوکی سقط نمیکنم با خدا لجم گرفته بلیط میگیرم میرم تا زایمانم ب دنیا اومد میدم شوهرم من نمیتونم مادر خوبی باشم جدا میشم بزار اینجوری زندگیمون از هم بچاشه بخاطر رضای خدا
بعد میگی مهم نباشه وقتی برن رو مخت میدونم اینم دختره حسم میگه چهارشب دیگه باید دوباره بزام حالا چندتا شکم مهم نیست واسه پسر
پس جذا میشم تصمیمو گرفتم این زندگی متلاشی شد