حالا من قبلا کاملا مخالف همراهی همسر حین زایمان بودم
ولی وقتی پیشم بودن حس خوبی داشتم. همسرمم خیلی خوششون اومده بود
میگفتن لحظه ی تولد چقدر ملکوتی و پر از نورانیته
ولی بنده خدا اومد کمرمو ماساژ بده کم مونده بود از اتاق بندازمش بیرون😆🤦♀️
وقت زایمان اصلا دوس ندارم کسی بهم دست بزنه. احساس میکنم دردم چن برابر میشه
دوس دارم خودم باشم و نجواهای درونی خودم. کسی از بیرون مزاحم جسم و روحم نشه😅
یه بنده خدایی هست از اقوام دور مادرم... الان خیلی پیرن. مادرم میگن ۹_۸ تا بچه آورده. اجازه نداده سر زایماناش هیچکس پیشش باشه
خودش میرفته تو یه اتاق درو می بسته زایمان میکرده. بند نافم میبریده. بچه رو تمیز میکرده لباس میپوشونده و می اومده بیرون
عاشق این مدل زایمانم😆🤣