تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

ممنونم عزیزم 

به سلامتی ان شالله موفق باشید

شیره چی میدی عزیز

ممنون خانومی  دیگه نمیتونستم شیرش بدم حالم بد میشد صبح اصلن نمیتونستم پاشم ولی الان پشیمونم کاش‌ازشیر نمیگرفتمش  🤒😞 بعد فکر میکنم نمیشد نگیرم قبل بارداری هم ضعف میکردم چ برسه ب الان ک حاملم شدم چاره ای نداشتم

راستی شیر تو سینع مادر خراب میشه چند روز ندیم خراب میشه

روغن کرچکو میترسم امتحان کنم بقیش کم و بیش انجام دادم

دعام کنید

خوراکی چی ببرم 

خرما وسطش بادام گذاشتم شربت گلاب و عسل و زعفرونم نادعلی و معراج خوندم

دیگه چی ببرم؟؟

شوخی کردم...جدی گرفتیا😁

ببین من شنیدم هرکی زیاد به واژنش بگیره بیرون افتادگی رحم پیدا می کنه همونطور که عفونتو بیرون می کشه رحمم پایین می کشه به خاطر همینه که میگن تو بارداری احتمال سقط جنین داره.ولی نمی دونم چقدر حقیقت داره

الهی عزیزم🥲 خدا به همرات... زایمانی راحت و سالم داشته باشی

بی عارضه بی استرس پر از حس و حال و خاطره ی خوب به حق امام زمان🌹

من اولین باره می‌شنوم مدرسه مجازی رو....مگه داریم؟ چه جوریه؟ اسمش چیه؟

شرایطش؟

آموزش ها آنلاین یا آف لاین؟ 

اینجوری سخت تر نیست برات؟ که خودت مدام بهش آموزش بدی؟ من که موقع آلودگی هوا که مدارس مجازی میشد عزا میگرفتم، واقعا کشش نداشتم....

حالا آموزش به کنار ...من خیلی برام مهم بود که حضور داشته باشه داخل مدرسه، تو جمع بچه ها با اخلاق های متفاوت...خود محیط مدرسه پر از تجارب گوناگونه ، البته اینم بگم مثلا مطلبی رو من براش توضیح میدادم متوجه نمیشد ولی همون رو از زبان معلم کاملا متوجه میشد!

سه شیره

شیره انگور

دیشب هم شیر رو با یه دونه هل جوشانده. همون مقدار آب جوشیده ریختم و یه قاشق عسل

با توجه به شرایطتت، و با توجه به تجربه ی مشابهی که خودم داشتم، منم پیشنهادم اینه امسال رو بفرستی پیش دبستانی قرآنی، سال بعد بره کلاس اول،

من دختر سومی آذر ۱۴۰۰ بدنیا آمد که دختر اولیم پیش دبستانی میرفت، بعد زایمان به خاطر بهم خوردن نظم زندگی و خواب و بیداری و بچه شیرخواره کولیکی و خلاصه عدم وجود کمک و دست تنهایی، یه خط درمیون می‌فرستادم ، البته همسرم مجبور شد چهار ماه رو دورکاری بگیره که کمکم کنه،

سال تحصیلی ۱۴۰۱ که کلاس اولی شد ، من یه بچه ی ۱۰ ماهه داشتم + بچه ی ۴ سال و چند ماهه، خب بردن آوردن مدرسه با خودم بود، مجبور بودم اون دو تا رو هم حاضر کنم و همگی باهم دختر اولی رو ببریم مدرسه و بریم بیاریم،🤦 خب خیلی سخت بود خصوصا تو هوای سرد...بماند که همیشه باید ناهار رو به موقع حاضر میکردم، صبحانه و لقمه به بچه میدادم، غذای مخصوص فسقلی رو حاضر میکردم، کارهای خونه و تمیزکاری ها که جای خود دارد...

خب کارهای بچه کلاس اولی هم سنگین بود، تنها شانسی که آوردم این بود که مدرسه شون دو شیفته بود یک هفته صبح، یک هفته بعدازظهر ، و اینکه تقریبا تو ۶ ماه پاییز زمستون ، ۳ ماهش پراکنده به خاطر آلودگی هوا و برف و سرما و افت فشار گاز و غیره مجازی شد....خب باری از روی دوشم کم شد...

اما در مورد خود درس و مشق بچه، دیدم من نمیتونم تکالیف و تمارینی که معلم ازم میخواد رو برا دخترم بنویسیم، رفتم یدونه کتاب کار املای خیلی سبز گرفتم + کتاب کار ریاضی خیلی سبز+ کتاب دیکته ی اشرف کریمی، دیگه میگفتم تمارین اون ها رو حل کنه، خیلی سبک تر شد کارم و اینکه خودش مستقل شد...خیلی زودتر تونست صورت سوال ها رو بخونه، و تو مشق نوشتن اصلن وابسته به من نبود، مگر اینکه مطلبی رو متوجه نشه ازم میپرسید، من فقط هر موقع فرصت میشد از رو کتاب دیکته بهش املا میگفتم، برا روان خوانی هم کتاب داستان های « کلاس اولی کتاب اولی» چند جلدشو براش گرفتم ، دیگه زودی راه افتاد...

اصلن حساس نبودم که بهش مدام تذکر بدم مشقتو بنویس فلان بکن بیسار بکن، هر موقع حوصله نداشت میگفتم مهم نیست بچه وقتی مشق می‌نویسه باید لذت ببره ازش ، زوری فایده نداره،

سونوگرافی خوب سمت غرب تهران میشناسید

دوستان کیا بچشون ریفلاکس داشت دارو اسامپرازول خورده یه دوره؟  یعد چی شده؟  من دکترش گفت دو هفته روزی دوبار بهش بده ولی خس خس سینش الان که ۵ روزه میخوره اصلا بهتر نشده 😞 خیلی نگرانم ۴ ماهش تمام شد دیکه