خونه قبلیمون آپارتمان ۸ واحدی بود.طبقه پایینیمون یه خانواده عقده ای بودن و خونه خودشون بود.
به هررررچیزی گیر میدادن.میگفت بچه ۲ سالت چرا نصفه شب گریه میکنه؟!
چرا هواکشتونو روشن میکنین؟خونمون میلرزه!!
چرا
چرا
چرا
بعد خودش هفته ای چند بار دوستاشو جمع میکرد از لج خواهرشوهرش مهمونی راه مینداخت با صدای بلند آهنگ میذاشتن و جیغ و داد و شلوغی.
دیگه انقد بهم گیر داد باهاش دعوام شد.
فکر میکرد چون صاحب خونه خودشه اجازه داره به بقیه گیر بده