شما خودتون را جای من بزارید ناراحت نمیشید؟
مادرشوهرم و خواهرشوهرم اونور پیش پدرشوهرم نشسته بودن تا جاریم و برادرشوهرم اومدن
اومدن اینور جاریم نشستن و من تنها اینور.
سالاد باهم خوردن و پفک یه تعارف نزدن
بخدا چرا فک میکنی ما ندیدیم این چیزارو. شاید این اصلا چیزی نباشه.تازه این هیچی نیس. من میگم خودت رو برا این چیزا اشفته نکن. سعی کن اصلا جبهه نگیری.یه چیزم بگم شاید از اونا بپرسی اونا بگن تو خودتو گرفتی و نرفتی سمتشون
شاید . وگرنه این زیادچیز مهمی نیست عزیزم. اونام جو عروس جدید گرفتشون.
پس مهمه اینجاست تو انتخاب همسرت بودی احتمالا اگه یکم میخوان حرصت بدن برا اون بوده.مهمترین همینه همسرت پشتت باشه. الان فک میکنن چه خبره با عروس جدید یه سال دیگه برو بشین ببین چی میگن. تا بد نیاد قدر خوب نمیدونن.
الان رابطت باهاشون خوبه؟
خاله شوهرم جاریم را پاگشا کردن و ماهم دعوت کردن من لباسم تقریبا شبیه جاریم بود یعنی اتفاقی شد که لباسامون تقریبا یکی شد.
مادرشوهرم بهم گفت اینو فلانی آورده بپوشه تو اینو نپوش و...
کلا حرفاش همیشه برای من تلخه.
من باهاشون معمولی هستم.
خیلی تو دوران عقد بهم بدی کرد.
یادمه تازه عقد کرده بودیم و اولین بار رفته بودم خونشون.مدام صدام می کرد خودتو از غذا درست کردن کنار نکش و...بیا چایی ببر و..
به شوهرم میگفتن برو بعش بگو ما رسم داریم عروس چایی میاره و ...
ولی از وقتی جاریم اومده تاحالا بهش از این حرفا نزدن
بدجور دلمو شکستن
بیشتز تاپیک هاتونو خوندم بنظرم رفتار خانواده ی شوهرت تقریباً معقول رو به خوب هست ولی شما بششششدت دنبال شر هستی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
