2777
2789
عنوان

بیاید یک داستان واقعی از یک عشق جاویدان براتون تعریف بکنم

| مشاهده متن کامل بحث + 444 بازدید | 53 پست

موقع ناهار تمام اون حرف هارو دم گوش عمو گفتم . از صورت کبود و چشم های گریون و حال پریشون مریم صحبت کردم اما عمو حتی به اندازه یک جمله لب به شکایت در مقابل پدربزرگ باز نکرد و از عشقی که به مریم داشت هیچ چیزی نگفت

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

در نهایت بدون خواسته قلبی مریم این ازدواج سر گرفت و مریم به عقد عمو محمد در اومد .


به خاطر علاقه ای که من همچنان به مریم داشتم و به خاطر مهربونی که اون به من داشت همیشه به مریم سر می زدم .

هر روز مریم جیب های من رو از خوراکی پر می کرد تا من یک خبر کوتاه از حال عمو علی بدم .

مدتی بعد مریم صاحب یک دختر شد و مادر شد . اما همچنان شعله عشقی که به عمو علی داشت روشن بود و همیشه جویای احوالش بود . دختر مریم ۳ ماه بود که عمو محمد یک شب تو خواب سکته کرد و فوت کرد .

2803

بعد از چهلم عمو ، پدر مریم به روستا اومده تا مریم رو برای همیشه به شهر ببره .

من به دلیل وابستگی که به مریم داشتم اون روز غم زیادی رو از رفتنش تحمل کرد و با گریه به بغل مریم رفتم .

مریم در گوش من بهم گفت ، گلنار جانم اگر می خوای که من نرم برو و به عمو علی بگو ، مریم داره میره و اگر بخوای می مونه .

من پیغام مریم رو به عمو رسوندم اما عمو با یک اخم عمیق تذکر داد که دیگه حق ندارم پیغامی از مریم رو به گوشش برسونم .

توی اون غروب غم‌انگیز من با مریم خداحافظی کردم و اون برای همیشه رفت .

چندین سال بعد عمو علی هم با دختری از فامیل ازدواج کرد .

من ۱۳ ساله شده بودم و روستای ما برای پایه تحصیلی من دیگه مدرسه نداشت .

اما چون پدرم برای تحصیل ارزش زیاری قائل  بود به شهر رفتیم تا من و برادرم به مدرسه بریم .

2804

روز اول مدرسه بود و در کمال تعجب مریم رو دیدم . کمی پیر تر شده بود  اما همچنان زیبا بود .

معلم دوم راهنمایی مدرسه ما بود و من از دیدن دوباره مریم بی نهایت خوش حال بودم .

در بین صحبت ها و محبت هایی که مریم به من داشت متوجه شدم اون هم با سرهنگ ثروتمندی ازدواج کرده و یه پسر تازه متولد شده دارن .

سال بعد من از مدرسه رفتم و دیگه مریم رو ندیدم ......

بعد از چهلم عمو ، پدر مریم به روستا اومده تا مریم رو برای همیشه به شهر ببره . من به دلیل وابستگی که ...

اعصابم از دست علی خورد میشه همش .چرا اینقدر بی رگه

  اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم   

سال ها بعد من برای ثبت نام دخترم برای کلاس اول به مدرسه رفتم .

برای گرفتن امضا از مدیر مدرسه به دفتر مدیر که رفتم مریم رو پشت میز دیدم . هم دیگه رو بغل کردیم و کمی با هم صحبت کردیم . ماه آخر کاری مریم بود و قرار بود بازنشسته بشه .

 به  وقت عصر اون رو به خونم دعوت کردم و در اون عصر مریم ادامه سرنوشت خودش رو برام تعریف کرد ....‌

2805

ادامه داستان به زبان مریم :

با دل پر خون به خونه پدرم برگشتم.  برای تحمل درد این عشق به درس و کتاب پناه بردم . تحصیل کردم و به عنوان معلم استخدام شدم . مدتی بعد دوست پدرم که سرهنگ بود به خواستگاری من اومد.  

سرهنگ در زیبایی و اخلاق و شخصیت والا هیچ کم نداشت و حتی از پدرم هم ثروتمند تر بود . برای دختر من هم پدری کرد و برای اون هم چیزی کم نزاشت .

من به واسطه احترامی که سرهنگ به من می زاشت کنار اون زندکی خوبی داشتم و متقابلا برای اون خانمی کردم .

اما داغ عشق علی در دلم همچنان شعله می کشید . صبح ها با تصور اینکه علی قراره به خونه بیاد غذا می پختم . در ذهنم برلی علی ارایش می کردم و لباس زیبا می پوشیدم اما در نقطه ای از زندگی  به جنون رسیدم . زندگی ما خوب بود ولی من از همسرم جدایی و طلاق خواستم . اون هم در حالی که پسرمون ۵ سالش بود .

سرهنگ علتش رو خواست و من بدون هیچ ترسی تمام ماجرا رو براش تعریف کردم .

در پایان داستان من ، سرهنگ فقط گفت باشه . ولی بدون تو همیشه دوست و رفیق من هستی هر وقت به کمک نیاز داشتی بگو .

بعد از طلاق ما اون همچنان برای هر دو بچه من پدری کرد و بیشتر از من به اون ها محبت می کرد . یک روز از سر جنون و خشمی که از نا مردی علی در حقم به وجود اومد به هزار روش شمارش رو پیدا کردم و بهش زنگ زدم .

به علی ابراز نفرت کردم و گفتم بابت عشقی که  به من دادی و چون  تمام زندکی من رو به آتیش کشیدی تو رو نمی بخشم.

2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز