به خانواده شوهرم نگفتم حاملم

عیب نداره عزیزم 

خیلی مهمم نیست 

میگفتی یا نمیگفتی 

به قول دکترم که گفتم همه میگن شکمت کوچیکه 

گفت دهن مردم هیچ وقت بستع نمیشه 

تو هم اختیار خودتو داشتی 

الانم دیر نیست هیچی رو ازدست ندادی.تازه تواین مدت هم اعصابت راحت بوده

به نظر من دیگران ،حالا هر کس هر چی دیرتر از بارداری ی ما مطلع بشن بهتره. منم هفت ماهگی بود که شوهرم به خانواده اش گفت که داریم بچه دار میشیم. هم اینکه میدونستم دیگه همه میخوان دکتر بشن و هم اینکه دم به دقیقه از جنسیت بچه سوال کنند.  ش هرم هم که خودش به چشم زدن و این چیزا اعتقاد داره و میگفت به خانواده خودم هم نباید بگیم. . 

وقتی گفتن چرا زودتر نگفتید بگو خواسته شوهرم بوده. اگر هم خواستن دل بسوزونن بگو نه من خودم خواستم باردار بشم .  

ستاره جون من چون بارداری دومم بود میدونستم که الان خیلی حساس تر هستن. و اعصاب هر روز هر روز تلفن زدن و جزئیات پرسیدن رو نداشتم

😥😥😥

این دیگه نوبره

همه میگن پسر بیار اون وقت اینا میگن عرضه دختر اوردن نداره

البته هر روشون گلای بهشتن

خدا بچه هاتونو حفظ کنه

کار بدی نکردی, صبووور بودی خیلیو منطقی رفتی جلو, به این فکر کن که ازت میپرسن چرا تا الان نگفتی.. یه جواب معقول براش پیدا کن که هم خودت همشوهرت اونو بگین

ولی من خودمم تصمیم دارم اگه حامله شدم تا موقعی که جاش تو دلم محکم نشده به کسی نگم فقط به دوستم میگم اونم چون همه چیزمو میدونه

دوست ندارم بعد این همه انتظار اگه خدای نکرده گوش شیطون کر اتفاقی افتاد داغش به دل بقیه بمونه

چند ماهته؟

مادرشوهرم که گفت من پسرنمی خواستم یه دونه دخترمیوردی خواهرشوهرمم گفنت خاک برسرت عرضه نداشتی دختربیاری.عین جمله شو نوشتم ها.تازه خیرسرمن خانواده شوهرم ترکن من شنیده بودم ترکا پسردوستن ازشانس من اینا دختر پرستن

تو هم میگفتی واسه شماها نیوردم که حالا سرکوفت میزنید عرضه دارین خودتون بیارید والا

مریم جون من. اینقدر توجواب دادن بی عرضه م فقط گفتم این هدیه خداست روچشمام میزارم.مادرشوهرم گفت اگه پیرشی هیچ کسونداری لگن زیرت بزاره منم گفتم شوهرم اینقدری داره که برام پرستار بگیره .

انگارحالا دخترای خودش زیرش لگن میزارن بخدا میان خونش میخورن میریزن ومیرن مادرشوهرم نزدیک80سن داره