خواهرم بدون عروسی گرفتن رفتن مشهد و بعدش زندگی مشترکشونو شروع کنن🥺🥺

اتفاقا خاهرت از شما خیلی عاقلتره ک اینکارو کرد و پول رو تو شکم فک و فامیل نریخت

کاش منم ۱۲سال قبل عقل خاهرتو داشتم

مراسم گرفتن مهم نیست ولی خب ی تور میپوشید آتلیه میرفت چند تا عکس میگرفت دیگه شوهرش خیلی بی انصاف و گدا بوده .‌‌ خواهرتم ساده پول همین مشهدو خرج عکس و فیلم فرمالیته میکرد ابن براش یادگار میموند مشهدو همیشه میتونست بره .‌‌‌

التماس شوهرم کردم عروسی نگیریم گلخونه که واسه کار بود فروخت خرج عروسی دربیاد بدبخت شدیم برای یه عمر

شما دخالت نکن تصمیمی هست که خودشون گرفتن

منم ولی قرار بود پول طلا و عروسی رو بدن بزاریم برای رهن خونه اما زدن زیرش هیچ وقت نمیبخشمشون...من از همه چی زدم و اعتماد کردم بهشون

لطفا تو زندگیشون دخالت نکن رو مخش هم نرو کاش عروسی میگرفتی و فلان

اصلا سعی نکنید اینو به روش بیارید

ادمها بدون جشن عروسی هم خوشبخت میشن

شما باید توی این مواقع حتی اگر حس میکنید خوشحال نیست کنارش باشید

منم عروسی نگرفتم حسرت ندارم تنها چیزی که اذیتم میکنه اینهکه حس میکنم شوهرم بخاطر من سختی نکشیده اصلا... اون داره برای خودش و زندکیش تلاش میکنه و من فقط همراهش یه نفرم که هستم

اشکال نداره ما عروسی داشتیم کجا رو گرفتیم دیگه نه عکس نگاه می‌کنیم نه فیلم بخدا ۶ ماهه اول فقط قشنگه

ببین بعضی ها واقعا دنبال ظواهر نیستند.ولی بعضی ها حتی اگه یه درجه آتلیه بهتر ببینند بعدا غبطه می‌خورند.

بستگی داره خواهرت کدوم دسته باشه...اگه حس میکنی الان ناراحته بهش بگو مطمئن باشه بعدها خیلی خیلی بیشتر ناراحت میشه و هرعروسی که بره بعدش یه جنگ و دعوای اساسی با همسرش داره.تا بچه ندارن وقت هست برای گرفتن عروسی...طلایی چیزی بفروشه وام بگیره حداقل لباس عروس و آتلیه رو بگیره حتما.

داماد پول یه فرمالیته ام نداشت؟

خود خواسته و اجبار خیلی تفاوته بینشون

منم ب همسرم اصرار کردم عروسی و مراسم نداشته باشیم ولی اون قبول نکرد 

خب حقیقتش نمی‌تونیم بیشتر از این عقد بمونیم و مجبوریم عروسی کنیم و ناچارا باید بریم خونه مادرشوهرش زندگی کنیم که البته اونم خودش تنها زندگی می‌کنه و شرط همسرم این بوده که از مادرش مراقبت کنیم اون دوست داشت یه خونه دوبلکس می‌داشتیم ما طبقه بالا مادرش طبقه پایین می‌بودیم اما خب واقعا پولشو نداره اما می‌دونم ارزوشه همچین خونه ای هرچند که به زبون میاره حالا شاید یکی بگه تو که می‌دونستی وضع مالیش خوب نیست کور بودی باهاش ازدواج کردی؟اما واقعا باید بگم من همینجوری که هست دوستش دارم با همه خوبی ها و نقص هاش پذیرفتمش و هرنقصی هم که هست کمک میکنیم به هم برطرفش کنیم با یه مرد خاکی ازدواج کردن خیلی بهتر از اینه که با کسی ازدواج کنم که نه اخلاق داره نه رفتار درستی داره و نه شعور و شخصیت داره من همینجوری که هست از زندگیمون راضیم و تلاش میکنم برا ارتقا دادنش اره عزیزم منم به احتمال زیاد بزاره سرکار منم کنارش کنار کنم بعد ازدواج اما من تنها ماندم دانشگاه هست که گاهی از صبح تا شب دانشگام و خیلی سختگیری میکنن تو دانشگاه درس نخونم میفتم با هفت تومن شهریه من تو فکر اینم که جای جهیزیه خریدن چون با مادرش زندگی میکنیم و اون همه چی داره تو خونه یه کار دیگه انجام بدیم که بشه ازش کسب در آمد کرد و کم کم بتونیم باهاش جهیزیه بخریم اما میترسم فکرم اشتباه باشه نامزدم موافقه باهام احتمال هم داره شغلشو عوض کنه که حقوقش بره بالاتر چون واقعا با حقوق دوتومنی سه روز هم نمیشه سر کرد

عزیزم دختر خالم با بهترین جهیزیه و عروسی که میلیاردها خرج کرد زندگیش یه سال دوام نیاورد 

من مثل خواهرت ولی زندگیم روز به روز بهتر شد و شوهرم واقعا تو دنیا تکه 

خرج کردن ضامن خوشبختی نیست 

ولی تیکاش خواهرت میرفت ارایشگاه و آتلیه و لباس عروس بعدا میرفت مشهد 

من کخ اصصصصلا از عروسی گرفتن خوشم نمیاد

شاید خواهرت هم شبیه منه ... بیخیال سخت نگیر

من 15 سالی می گذره از ازدواجم. تک دختر و ته تغاری هم هستم. خودم از بس فکر خرید خونه بودم به همسرم گفتم عروسی واجب نیست بگیریم ولی اون به خاطر بستن دهان مردم تو تالار ادارشون عروسی گرفت. من هم حداکثر صرفه جویی را کردم . البته در پذیرایی سنگ تموم گذاشتیم ولی عروسیمون تبدیل به یک خاطره خوش برای همه شد چون اصلا سخت نمی گیرم!