ببخشید مامانا من داستان زندگی مهتابو خواندم البته باور نکردم (خیلی جاهاش برام جای سوال داشت ) امروز اومدم نظرات دوستانو بخونم پیداش نکردم کسی خبر داره ؟
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=56776&PageNumber=4
مرسی عزیزم
منم دنبالشمممممممممممممممممممممممم
من نصفشو خونده بودم که فرداش اومدم دیدم تابتن نستتتتتتتتتتتتتتتتتت
تو کف موندم بقیش چی شدددددددددددددد
تو کف موندم بقیش چی شدددددددددددددد
صدف جون منم میخوام بقیه اش رو بخونم کسی نیست برامون بفرسته منم تا صفحه 7 خوندم تو کف بقیه اش هستمممممممممممممممم
مثل اینکه این داستان خیلی طرفدار داشته!!!!!!
صدف جون خوبی عزیزم همون بهتر که نخوندیش با وضعی که ازت میدونم همون بهتر که نخوندیش خانمی خیلیها از جمله خود من قلپ قلپ اشک ریختیم برا دورغهای این خانم!
خلاصه اش این بود که شوهرش کشته میشه بی دلیل قاتل پیدا نمیشه و ظاهرا اشتباهی کشته میشه
خانواده شوهر همه چی به مهتاب خانم میدن از جمله مهریه اش خونه و حضانت بچه هاش و البته اجازه ازدواج!
از قضای روزگار همسر اون مهندس فرزاد ( اسمش رو درست نوشتم؟) هم تصادف کرده و مرده اون هم تو انگلیس ولی قبرش چند تا اونورتر از قبر حمید آقا بوده و از همون قضای روزگار این دو تا همسر از دست داده همزمان میرفتن سر مزار
بعدش هم آقای مهندس مهتاب خانم غش کرده رو میرسونده خونشون
بعد هم که با هم ازدواج میکنن و لی بهارشون با از دنیا رفتن دختر کوچولوشون خزان میشه و پریسا بک شبه در اثر سرطان خون تو بغل مادرش میمیره( این قسمت احساسات خیلیها رو جریحه دار کرد بهتر که تو نخوندی)
خلاصه بعدش هم مهتاب ام اس میگیره و میرن یه شهر یا روستای دور افتاده و پسرش هم مدرسه نمیره چون اونجا مدرسه درست و حسابی نداره!
یادم نبود بگم که همسر جدید هم خودش رو عقیم کرده اون هم قبل از ازدواج !
صدف جان یه چیزی تو مایه های داستانهای ر-اعتمادی بود البته خیلی سوراخ داشت دیگه
صدف جون خوبی عزیزم همون بهتر که نخوندیش با وضعی که ازت میدونم همون بهتر که نخوندیش خانمی خیلیها از جمله خود من قلپ قلپ اشک ریختیم برا دورغهای این خانم!
خلاصه اش این بود که شوهرش کشته میشه بی دلیل قاتل پیدا نمیشه و ظاهرا اشتباهی کشته میشه
خانواده شوهر همه چی به مهتاب خانم میدن از جمله مهریه اش خونه و حضانت بچه هاش و البته اجازه ازدواج!
از قضای روزگار همسر اون مهندس فرزاد ( اسمش رو درست نوشتم؟) هم تصادف کرده و مرده اون هم تو انگلیس ولی قبرش چند تا اونورتر از قبر حمید آقا بوده و از همون قضای روزگار این دو تا همسر از دست داده همزمان میرفتن سر مزار
بعدش هم آقای مهندس مهتاب خانم غش کرده رو میرسونده خونشون
بعد هم که با هم ازدواج میکنن و لی بهارشون با از دنیا رفتن دختر کوچولوشون خزان میشه و پریسا بک شبه در اثر سرطان خون تو بغل مادرش میمیره( این قسمت احساسات خیلیها رو جریحه دار کرد بهتر که تو نخوندی)
خلاصه بعدش هم مهتاب ام اس میگیره و میرن یه شهر یا روستای دور افتاده و پسرش هم مدرسه نمیره چون اونجا مدرسه درست و حسابی نداره!
یادم نبود بگم که همسر جدید هم خودش رو عقیم کرده اون هم قبل از ازدواج !
صدف جان یه چیزی تو مایه های داستانهای ر-اعتمادی بود البته خیلی سوراخ داشت دیگه
مهرک جون عاالی گفتی همش همین بود. اما من که تا مدتها نمیتونستم از فکرش بیام بیرون
دستت درد نکنه مهرک جونم
اره خودم هم به این نتیجه رسیدم که تازه روحیم رو بدست آوردم نخوندم بهتر شددددددددددددددددددد
اره خودم هم به این نتیجه رسیدم که تازه روحیم رو بدست آوردم نخوندم بهتر شددددددددددددددددددد
ولی اولش گفته بود داستان خیلیییییییییییییییییییی غمگینه و هر کسی که طاقت نداره و یا بارداری نخونده
من فکر نمیکنم اینقدر باید بچه ها دربارش حرفهای بد بزننن چه بسا بسیاری از این اتفاقات که میفته برای بعضی ها
مثل فیلم قلب یخییییییییییییییی نمیدونم دیدی یا نه ولی همینطوری همش کشت و کشتاره
من فکر نمیکنم اینقدر باید بچه ها دربارش حرفهای بد بزننن چه بسا بسیاری از این اتفاقات که میفته برای بعضی ها
مثل فیلم قلب یخییییییییییییییی نمیدونم دیدی یا نه ولی همینطوری همش کشت و کشتاره
نه صدف جون من ایران نیستم اصلا برنامه های تلوزیون ایران رو نمیبینم تو هم نشین همه چی نگاه کن گلم فکر کنم کلا یه سری بزنامه ها رو میسازن که رو اعصاب مردم راه برن
بچه ها خیلی بدجنسین که اینطوری راجبه یکی قضاوت میکنین
منم برای اون خانوم نوشتم که نمیدون داستانت راسته یا نه یعنی خودمم خیلی باور نکردم ولی احتمالش هست که راست باشه ولی حتی اگر هم نباشه فرض کنید که یه رمان خوندین دیگه دری وری گفتم نداره
یه ذره به اطرافتون نگاه کنید مشکلات مردم همچین کم ار مشکلات مهتاب هم نیست
منم برای اون خانوم نوشتم که نمیدون داستانت راسته یا نه یعنی خودمم خیلی باور نکردم ولی احتمالش هست که راست باشه ولی حتی اگر هم نباشه فرض کنید که یه رمان خوندین دیگه دری وری گفتم نداره
یه ذره به اطرافتون نگاه کنید مشکلات مردم همچین کم ار مشکلات مهتاب هم نیست
واقعا بعضی ها با لحن صحبت کردنشون شخصیت فرهنگی خودشون رو نشون میدن به همه
خانمهای محترم منظورتون از بدجنسین و فرهنگتون پایینه چیه؟ اصلا طرفتون کیه؟
فکر کنم خیلی دوست دارین جنگ و جدل راه بندازین و دنبال یکی میگردین برا همین منظور!
من خلاصه داستان رو نوشتم با همه نقاط ضعفش که اگه از دید یه خواننده پنهان بمونه باید تعجب کرد
اصلا هم نمیگم دروغه میگم به نظر من دروغه میتونم که نظر خودمو داشته باشم نه؟ لااقل اینقدر شعور دارم که نیام بگم بدجنسها چرا باورتون شده یا فرهنگتون پایینه چرا باورتون شده
این خانم یه داستان نوشت رفت ولی جنگ دوستان عزیز خیلی بیشتر ازش استفاده کردن!!!!!!!!
فکر کنم خیلی دوست دارین جنگ و جدل راه بندازین و دنبال یکی میگردین برا همین منظور!
من خلاصه داستان رو نوشتم با همه نقاط ضعفش که اگه از دید یه خواننده پنهان بمونه باید تعجب کرد
اصلا هم نمیگم دروغه میگم به نظر من دروغه میتونم که نظر خودمو داشته باشم نه؟ لااقل اینقدر شعور دارم که نیام بگم بدجنسها چرا باورتون شده یا فرهنگتون پایینه چرا باورتون شده
این خانم یه داستان نوشت رفت ولی جنگ دوستان عزیز خیلی بیشتر ازش استفاده کردن!!!!!!!!
خانم گیلدا من دری وری تو نوشته هام ندیدم کجاش بود؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
