2777
2789
از ترس اینکارهارو کن این زن روانیه بخاطر حقوقش ک از کار برکنار همه اون فوش و نفرین ها ک کاربرها نوشت ...

از ترس این‌کارهارو کرد

استغفرالله ربی و اتوب الیه💚 به سلیمان جهان از طرف مور سلام به حسین از طرف وصله ناجور سلام السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین💚 اللهم عجل لولیک الفرج 💚میشه برای سلامتی عزیزانم یه صلوات بفرستید!؟ 
بیشتر ببینید
از ترس اینکارهارو کن این زن روانیه بخاطر حقوقش ک از کار برکنار همه اون فوش و نفرین ها ک کاربرها نوشت ...

دیگه خوب نیست یک چیزی رو زیاد کش بده آدم اصلا آدم کینه ای نیستم وقتی حرفاشو شنیدم یک آروم شدم 

ولی بهش تو اداره گفتم اگر خوب نشد بازم ادامه داشت دوباره پیگیر میشم از اداره کل گفت باشه و این هم بگم گفت اگر احتیاج به روانشناس باشه خودش تمام هزینه هارو قبول دار میشه گفت استادم شیراز هست با هزینه خودم میارمش بچه رو درمان کنه 

خواستم یه چیزی رو با شما در میون بذارم چند هفته‌ایه که رژیم گرفتم و با اپلیکیشن "زیره" شروع کردم. واقعاً نتیجه‌گرفتن باهاش خیلی راحت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! 🥑💪

بدون گرسنگی و بدون اینکه غذاهای مورد علاقه‌ام رو حذف کنم، پیش میره. لازمم نیست برای همسرم و بچه ها غذای جدا درست کنم.

فکر می‌کنم این‌طور که دارم پیش میرم، آخر سال با افتخار می‌تونم تیک "لاغری" رو بزنم! 😄

من که شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن 🎉اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

قفل کرده بودی یعنی بی غیرتی اون مدیرو‌به گوه خوردن نندازی برو اداره میری مدرسه اون دفترو رو سرش خراب ...[/QUOTE]

[QUOTE=337645310]سرکاری بود مگه تایپیکت چرا نمیگی چی شد با روان ما بازی کردی

سلام از صفحه چهل به بعد تعریف کردم چون پیام ها خیلی زیاد بود قفلش کردم که بقیه بتونن بخونن پیام های منو وگرنه بین پیام ها گم میشدن دیروز هم آمد خونمون با همسرش جهت عذرخواهی برای دخترم هدیه خریده بود قبل از اینکه بیاد خونمون روز چهارشنبه که روز معلم بود رفتم اموزش پرورش بخاطر روز معلم رئیس و معاون نبودن هرچی نشستیم نیومدن با این حال یه خانم دیگه که کارشناس متوسط اول بود با اون حرف زدیم آروم نهههه با داد و بیداد اونم سعی داشت مارو آروم کنه شماره منو گرفت گفت وقتی رئیس امد زنگ میزنم بهتون  بیایید ساعت یک ونیم پیام داد گفت آمدن منم خودمو رساندم اداره چون اخر وقت بود رفتم پیش رئیس براش تعریف کردم اونم منو پاس داد به بازرسی اونجا هم دوباره تعریف کردم دیگه زنگ زدن به مدیر همراه همسرش امد یک شاکی دیگه هم داشت اونم امده بود اونجا دیگه گریه شد گفت اجازه بدین من جبران کنم گفتم من اصلا نمیخوام بچم شمارو ببینه شما اصلا صلاحیت مدیریت نداری نمیتونی خودتون کنترل کنی خیییییلی حرف زدیم تا ساعت سه و خورده ای اونجا بودیم  دیگه دیروز امد ملاقات دخترم یک اسباب بازی براش خریده بود با یک ست گردنبند و گوشواره امروزم دخترم بردم مدرسه همراش رفتم دفتر مدیر دوباره بغلش کرد بوسش کرد بردش تو کلاس تشویقش کرد تو پاکت هم پنجاه تومن پول گذاشته بود داده بود بهش  اینم کل ماجرا ....

استارتر تاپیک رو قفل کرده بودی ..خواستم بگم برو قانونی هم ازش شکایت کن حتماااااا آتیش گرفتم تپش قلب ...[/QUOTE]

[QUOTE=337645310]سرکاری بود مگه تایپیکت چرا نمیگی چی شد با روان ما بازی کردی

سلام از صفحه چهل به بعد تعریف کردم چون پیام ها خیلی زیاد بود قفلش کردم که بقیه بتونن بخونن پیام های منو وگرنه بین پیام ها گم میشدن دیروز هم آمد خونمون با همسرش جهت عذرخواهی برای دخترم هدیه خریده بود قبل از اینکه بیاد خونمون روز چهارشنبه که روز معلم بود رفتم اموزش پرورش بخاطر روز معلم رئیس و معاون نبودن هرچی نشستیم نیومدن با این حال یه خانم دیگه که کارشناس متوسط اول بود با اون حرف زدیم آروم نهههه با داد و بیداد اونم سعی داشت مارو آروم کنه شماره منو گرفت گفت وقتی رئیس امد زنگ میزنم بهتون  بیایید ساعت یک ونیم پیام داد گفت آمدن منم خودمو رساندم اداره چون اخر وقت بود رفتم پیش رئیس براش تعریف کردم اونم منو پاس داد به بازرسی اونجا هم دوباره تعریف کردم دیگه زنگ زدن به مدیر همراه همسرش امد یک شاکی دیگه هم داشت اونم امده بود اونجا دیگه گریه شد گفت اجازه بدین من جبران کنم گفتم من اصلا نمیخوام بچم شمارو ببینه شما اصلا صلاحیت مدیریت نداری نمیتونی خودتون کنترل کنی خیییییلی حرف زدیم تا ساعت سه و خورده ای اونجا بودیم  دیگه دیروز امد ملاقات دخترم یک اسباب بازی براش خریده بود با یک ست گردنبند و گوشواره امروزم دخترم بردم مدرسه همراش رفتم دفتر مدیر دوباره بغلش کرد بوسش کرد بردش تو کلاس تشویقش کرد تو پاکت هم پنجاه تومن پول گذاشته بود داده بود بهش  اینم کل ماجرا ....

اسی سلام  من تاپیکتو الان دیدم  این اتفاق برای داداش منم افتاده بود داداشم الان لیسانس و ...[/QUOTE]

[QUOTE=337645310]سرکاری بود مگه تایپیکت چرا نمیگی چی شد با روان ما بازی کردی

سلام از صفحه چهل به بعد تعریف کردم چون پیام ها خیلی زیاد بود قفلش کردم که بقیه بتونن بخونن پیام های منو وگرنه بین پیام ها گم میشدن دیروز هم آمد خونمون با همسرش جهت عذرخواهی برای دخترم هدیه خریده بود قبل از اینکه بیاد خونمون روز چهارشنبه که روز معلم بود رفتم اموزش پرورش بخاطر روز معلم رئیس و معاون نبودن هرچی نشستیم نیومدن با این حال یه خانم دیگه که کارشناس متوسط اول بود با اون حرف زدیم آروم نهههه با داد و بیداد اونم سعی داشت مارو آروم کنه شماره منو گرفت گفت وقتی رئیس امد زنگ میزنم بهتون  بیایید ساعت یک ونیم پیام داد گفت آمدن منم خودمو رساندم اداره چون اخر وقت بود رفتم پیش رئیس براش تعریف کردم اونم منو پاس داد به بازرسی اونجا هم دوباره تعریف کردم دیگه زنگ زدن به مدیر همراه همسرش امد یک شاکی دیگه هم داشت اونم امده بود اونجا دیگه گریه شد گفت اجازه بدین من جبران کنم گفتم من اصلا نمیخوام بچم شمارو ببینه شما اصلا صلاحیت مدیریت نداری نمیتونی خودتون کنترل کنی خیییییلی حرف زدیم تا ساعت سه و خورده ای اونجا بودیم  دیگه دیروز امد ملاقات دخترم یک اسباب بازی براش خریده بود با یک ست گردنبند و گوشواره امروزم دخترم بردم مدرسه همراش رفتم دفتر مدیر دوباره بغلش کرد بوسش کرد بردش تو کلاس تشویقش کرد تو پاکت هم پنجاه تومن پول گذاشته بود داده بود بهش  اینم کل ماجرا ....

سلام از صفحه چهل به بعد تعریف کردم چون پیام ها خیلی زیاد بود قفلش کردم که بقیه بتونن بخونن پیام های ...

به نظرم مدرسه دخترتونو عوض کنید تا دیگه ریخت این خانمو نبینه

 من میگم حالم خوبه تو باور نکن                                             اول بترس از خدا بعدش بترس از کسی که نمی ترسه از خدا                                                                                             لینک حذف تاپیک                    
بیشتر ببینید
سلام از صفحه چهل به بعد تعریف کردم چون پیام ها خیلی زیاد بود قفلش کردم که بقیه بتونن بخونن پیام های ...

بخشش از بزرگان و شما بزرگی کردی بخشیدی  انشاالله این خاطره بد از ذهن طفل معصومت پاک بشه به حق حضرت معصومه

خدایا دوستت دارم
به نظرم مدرسه دخترتونو عوض کنید تا دیگه ریخت این خانمو نبینه

ببین عزیزم من روزهای اول سال خیلی خوبی از مدیرش دیدم خیلی زیاد با محبت و دلسوز هست زمانی هم که این اتفاق افتاد من اصلاااا باورم نمیشد از چندین نفر پرسیدم تلفنی ، حضوری تا مطمئن بشم حتی اولش حرفای دخترمم باورم نمیشد گفتم نه بابا مگه میشه فلانی؟  ،  خیلی آدم خوبی هست بچها تو مدرسه از سر و کله اش بالا میرن همش پشت میز مدیر میچرخن مدیر باهاشون شوخی میکنه بازی میکنه حتی خودم یکبار دیدم یکی از دانش آموز ها امد ناخن هاشو نشان مدیر بده اونم دست دانش آموز  رو بوسید و تشویقش کرد همیشه کنار اسم بچها یا خانم یا جان میزاره وقتی امد خونمون فرصت شد تنهایی با هم صحبت کنیم وقتی پای حرف های دلش نشستم خیلی ناراحت شدم بنده خدا خودش بچه دار نمیشه یک عالمههههه عذرخواهی کرد من که بخشیدمش چون ادم جایز الخطاس ممکنه در اثر دارو هایی مصرف میکنه باشه 

ببین عزیزم من روزهای اول سال خیلی خوبی از مدیرش دیدم خیلی زیاد با محبت و دلسوز هست زمانی هم که این ا ...

سلامت باشید عزیزم 

امیدوارم موفقیت و سعادت دختر خانمتو ببینی عزیزم🌹

 من میگم حالم خوبه تو باور نکن                                             اول بترس از خدا بعدش بترس از کسی که نمی ترسه از خدا                                                                                             لینک حذف تاپیک                    
بیشتر ببینید
سلام از صفحه چهل به بعد تعریف کردم چون پیام ها خیلی زیاد بود قفلش کردم که بقیه بتونن بخونن پیام های ...

خب خداروشکرپیگیرشدی،حالابازم حواست خیلی به بچه ات باشه ببین دیگه ترسش تموم شده اگه نه یه مدت مدرسه نفرستش ویه کم ببرش تفریح خوشگذرونی تافراموش کنه،چون موضوع کوچیکی نیست براش شایدبه این زودی حالش خوب نشه وکنارنیادشمایه کم حواست بیشترباشه

اشتباه کردی هدیه و پول رو قبول کردی

زنتیکه روانی رو باید مثل سگ از مدرسه پرت کنندبیرون

باید جلوی همه بچهها به دخترت بگه غلط کردم اینطوری بهتره

اتفاق یک برا میفته اگر دور از جون دخترت شوک شده بود چی


ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792