خیانت همسرم
بدترین اتفاق زندگیم بود خیلیییی بعد اینهمه وقت روزی نیست اذیتم نکنه این مسئله
تاپیک اخرمم پیش امد جدیدش هست
بزرگترین مشکله من تو زندگی ازدواج اشتباه بود متاسفانه
خیلی عواقبه بدی پس دادم
طرفم خودش کوهی از مشکلاته و خانواده‌ش مخصوصا خواهرا ومادرش بدتر
پیشنهاد میکنم به هیچ وجه ازدواج نکنین بهترینه خودتون باشید.با آرزوی شادی بی‌پایان 😇
خیلی تنهام
صدای شکستن قلبتو اینجا شنیدم خدا خودش،هدایتشون کنه
کار من یه وقتی با والدینی که دنبال فرزند خونده هستن بود همیشه گفتم واقعا جنس تون با آدمای عادی فرق داره دلهاتون خیلی بزرگه انگار تو یه لوول دیگه زندگی می کنید هر کسی نمی تونه کاری که شما می کنی رو انجام بده
فکر می کنم خدا علاوه بر روحش از قلبش هم به شما هدیه داده
بی اغراق میگم چون چند سال دادگاه فرزندخواندگی کار کردم و خودت می دونی همه جنبه های زندگی تون بررسی میشه پس می دونم که چی میگم
خانه پدریم ونو میخاستیم بفروشیم من برادر و خواهرو مادرم پن سهم خودمودبنام مادرم کرده بودم زیاددحرفومیزد کاریرتداریم بعد که خواستن بفروشن متوجه شدم بادیک ساوک امدم نشستم گفتم من ازراینجا تکون نمیخورم ببینم کیونیخواد بفروشه منتها قبلش گفتم اگر خواستیم بفروشیم مگه ما چند نفریم ۴ نفریم چرا ۲ له ۱ یا یک ششم برای مامان ۴قیمتدمساوی تقسیم میکنیم که خواهرم گفت من لازم ندارم پنم گفتم به درک . نگو مادرمن سهم برادرم و خریده بود پنم همینطوری نداده بودم بنام مادرم کردم که مادرم دو دنگ بنام‌خواهر زوهدبود وایستدم نزاشتم کار کنن تا تقسیم شد . به ۴ فسمت در نهایت چنددسال پیش ازدمابقی مادرمنویک‌میلیارد سهم من میشد با دامادو دخترش بالا کشید . نمازشون و سروقت میخونن منم اندازه خودم خدا بهم داده ولی دو تا پسر و دختر دارم نمیتکنم قیمت بگذارم تمام زندگیم دستشونه بخدا مثل پروانه دورم میگردن . دلتنگیم زنمه که ۴ساله نداریمش اگه شما ازربرادر من از خواهر عیبی
پسری بود که عاشقش بودم و عشقم یه طرفه بود. هر وقت یه چیزیش میشد یا ناراحت بود، من ناراحت میشدم. غمش غمم بود و شادیش شادیم. اونم پیگیر حالم بود. یه روز بالاخره از عشقم بهش گفتم ولی همه چی خراب شد. یه ماه پیش عمل جراحی سختی داشتم. بهش گفتم عمل دارم چون فکر میکردم اگه ببینه نیستم نگرانم میشه. ولی اون تو نبودم حتی حالمم نپرسید و بعدا بهم گفت، میدونستم رفتی عمل ولی حالتو نپرسیدم. یاد تمام دل نگرانیام براش افتادم یاد این افتادم که من حتی طاقت سرماخوردگیش رو نداشتم. اون شب دلم خیلی شکست و خیلی گریه کردم. 💔😭
اینکه آدمهایی که بهم ظلم کردن دارن کیف دنیا رو می برن ومن با تموم بی کسی ها وغصه ها ودردهایی که اونا باعثشن باید حسرت وغم بخورم هیچ وقت کسانی رو که دست اونا رو گرفتن رو نمی بخشم
این جور رفتارای بچه کوچولو ها که دست درازی میکنن طبیعیه و شما نباید ناراحت بشید، اون که خوب و بد رو تشخیص نمیده ولی میتونید این رفتاراشو کنترل کنید... مثلا موقع جیغ و دادش میتونستید بگید فردا میریم فلان جای دیگه، یا تو خونه شکلات و کیکی هستش که منتظرته:)... یا مثلا میگفتید که دختر عمه یه روز دیگه ایی میاد پیش ما...
کلا بچه ها تو سن کوچیک هر جا میرن فقط میخوان بمونن اونجا.
