برادر شوهرم به من میگه چادر بزن صفحه 4

مدیر استارتر

عضویت: 1402/06/24

تعداد پست: 2800

وای چه پررو جو سنگین بوده وگرنه باید کلفت بارش میکردی اما همین که گفتی نمیام هم خوبه م ...

دقیقا الان کوتاه بیام میدونم به قبرستون ختم نمیشه فردا میگه بیرون هم میری بزن هر چی از پروییش بگم کم گفتم

1402/12/29

15:46

لیدی_دارچین

عضویت: 1402/12/29

تعداد پست: 354

بخدا میگم یکم جلوش مشخص بوده اونم نمیدونستم شال که از سرم نیوفتاده ضمنا من روز اول با شوهرم عهد بستم ...

خب اگه صحبت کردی اولش که دیگه نمیتونه بهت بگه چادر بزن بیرون هم هر مدلی دلخواهته پوششت همون باشه ولی برخی مکان ها همه جا رسمه که کمی مراعات بشه مثل سر خاک و.. باز هر طور خودتون راحتید ❤✋

گروه تهرانگردی بانوان داریم در تلگرام، مایل بودید پیام بفرستید 👒💚🌿🌳🎡🏝

1402/12/29

15:47

مامان ریحانه

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

bahar_0

عضویت: 1402/11/12

تعداد پست: 1013

رسمشونه لابد یا احترام بذار یا نرو پرو هم نیست به نظرم

اونا چرا به سلیقه ایشون احترام نزارن

1402/12/29

15:47

setayesh_h72

عضویت: 1401/06/03

تعداد پست: 1843

من بودم میرفتم ولی سر قبر اون نمیرفتم

میرفتم برای بقیه اموات فاتحه میخوندم

اگه کسی اعتراضی هم کرد بگو خودتون گفتین نیام انجا منم نیومدم

ولی عزیزم موهات رو بپوشونی بهتره چون انجا جوش یکم فرق میکنه

1402/12/29

15:47

کاربری۴

عضویت: 1402/02/26

تعداد پست: 7768

این شخص شوهرشه دختر عموش نیست زن و شوهر باید خودشونو با هم تطبیق بدن البته اگه قصد زندگی همراه ارامش ...

شوهرش نگفته برادرشوهرش گفته ،بازم ربطی به اون نداره ،قرارم نیست خانم همیشه خودش تطبیق بده

1402/12/29

15:47

مدیر استارتر

عضویت: 1402/06/24

تعداد پست: 2800

تو حاضری چهلم نری ولی چادر نپوشی نه اینکه زیر حرف زور نری گلم

بله دوس ندارم مادر خودم با کت شلوار میاد من با چادر؟ از اول هم با شوهرم عهد کردم که من چادری نمیزنم و چادری نیستم

1402/12/29

15:48

مامان_دهه_هفتادی

عضویت: 1401/08/14

تعداد پست: 2388

من چادری نیستم اما مراسم ترحیم چادر سرم میکنم.

1402/12/29

15:48

مدیر استارتر

عضویت: 1402/06/24

تعداد پست: 2800

عزیزم برای یک چادر سر مزار جنجال درست نشه اونم زمانیکه همسرتون پشت این ماجرا رو ن ...

من میدونم اگه الان بزنم فردا پشتش ماجرا درمیاد کم کم هر جا دلش بخواد میگه بپوش به هیچ وجه مورد قبولم نیست

1402/12/29

15:49

هویجم

عضویت: 1402/09/27

تعداد پست: 1549

اونا چرا به سلیقه ایشون احترام نزارن

یسری چیزا دیگه سلیقه ای نیست ، بالاتر گفتم ممکنه اینکارو احترام به مرده بدونن فرق میکنه

1402/12/29

15:49

rainysarah

عضویت: 1400/07/01

تعداد پست: 4446

دقیقا الان کوتاه بیام میدونم به قبرستون ختم نمیشه فردا میگه بیرون هم میری بزن هر چی از پروییش ...

من اولش از روی احترام و رودروایسی حرفشون گوش دادم الان میگن فلان استوری رو نذار خوب نیست این عکس پروفایل رو پاک کن و.... منم زدم به سیم آخر گفتم من همینم کم تو زندگیم دخالت کنید

اصلا وا نده که گرفتار میشی

بحث با احمق ممنوع 🤚

1402/12/29

15:50

bahar_0

عضویت: 1402/11/12

تعداد پست: 1013

یسری چیزا دیگه سلیقه ای نیست ، بالاتر گفتم ممکنه اینکارو احترام به مرده بدونن فرق میکنه

باشه ، لطفا ریپلای نزنید دیگه علاقه ایی به بحث باهاتون ندارم واقعا

1402/12/29

15:50

مدیر استارتر

عضویت: 1402/06/24

تعداد پست: 2800

برادرشوهرت هم معلومه ناراحت فوت برادرش نیست از مزار برای چشم چرونی استفاده میکنه که موهای زنارو دید ...

اره خودش هم یه چشم چرونه ولی خانومشم کم نذاشته خوب پرش کرده

1402/12/29

15:50

avlove

عضویت: 1398/01/18

تعداد پست: 8619

کاش هیچی نمیگفتی اصلا به خودت نمیگرفتی

حالا هم با همون تیپ همیشه برو سرمزار به روی خودتم نیار

صلوات

1402/12/29

15:51

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3173

بله دوس ندارم مادر خودم با کت شلوار میاد من با چادر؟ از اول هم با شوهرم عهد کردم که من چادری نمیزنم ...

پس نگو بخاطر حرف زور عزیزم. الانم من جات بودم با پوشش خودم میرفتم برادرشوهرمم میگرفتم به چپ ترین نقطه ی کتفم.

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1402/12/29

15:51

هویجم

عضویت: 1402/09/27

تعداد پست: 1549

باشه ، لطفا ریپلای نزنید دیگه علاقه ایی به بحث باهاتون ندارم واقعا

شما ریپ زدین منم علاقه به جواب دادن شما نداشتم جواب استارتر رو دادم

1402/12/29

15:51