امروز قد و وزن ۱۵ ماهگی سام بود قد ۸۷ وزن ۱۳/۷۰۰
اصلا حرف دوستانی که گفتن ظلمه رو قبول ندارم وقتی کسی خودش نمیخاد نمیتونه در مورد دیگری بگه که بچه ش ظلم کرده یا گناه داره
هرکس یه فرهنگ و سبک زندگی داره
هرکی تفکر خودش رو داره از نظر من ظلمه چون بچه تازه تو دوسالگی احتیاج به توجه داره نیاز به وقت گذروندن تفریح داره با ورود نفر بعدی وقت تفریحش کم میشه تا ۴ سالگیش من به بچه دوم فکر نمیکنم چون واقعا فکر میکنم ظلمه حالا یکی دوست داره تو یکسالگی بچه اش یکی دیگه بیاره و باهم بزرگ شن و اونم یه عقیده دیگه داره که اونم محترمه
هرکی تفکر خودش رو داره از نظر من ظلمه چون بچه تازه تو دوسالگی احتیاج به توجه داره نیاز به وقت گذروندن تفریح داره با ورود نفر بعدی وقت تفریحش کم میشه تا ۴ سالگیش من به بچه دوم فکر نمیکنم چون واقعا فکر میکنم ظلمه حالا یکی دوست داره تو یکسالگی بچه اش یکی دیگه بیاره و باهم بزرگ شن و اونم یه عقیده دیگه داره که اونم محترمه
اتفاقا از نظر روانشناسی حساس ترین سن برای تربیت و یادگیری مهارت های زندگی بین سه تا شش سال هست و این یعنی با بزرگتر شدن بچه شاید نیاز جسمی مثل شیر خوردن و پوشک حذف بشه اما به جاش نیازهای عاطفی و تربیتی بیشتر و حساس تر میشه ،مگه بچه پنج ساله نیاز به وقت گذاشتن بازی کردن و پارک رفتن نداره؟! به هر حال به قول خود شما هر کس عقیده و نظری داره و مختاره مطابق با همون عقیده و نظر زندگی کنه اما زیر سوال بردن عواطف و احساسات مادرانه بقیه اصلا درست نیست و این لفظی که مد شده تا یکی با فاصله کم مجدد حامله میشه تا بهش میرسن میگن آخیییییی طفلی بچه اول و گناه داره و ظلمه و،،،،، اصلا جالب نیست هر مادری قطعا خودش بیشتر از هر کس دیگه ای دلش برای پاره تنش میسوزه و دلسوزشه و نمیخواد به بچه اش ظلم کنه
البته من منظورم به شخص شما نیست مامان سامیار همونطور که گفتم متاسفانه مد شده و از این تیپ حرف ها آدم زیاد میشنوه این ور اون ور
دقیقا من بازم میگم ظلمه چون دیدم و اثرات ناشی از حضور بچه دوم تو روان بچه اول و دیدم که میگم نه یه نفر نه دو نفر اما بازم میگم همه چی به فرهنگ و نوع تربیت خانواده بستگی داره بازم کلی هستن که با فاصله سنی کم هیچ مشکلی ندارن.
اینا همه به مدیریت صحیح خانواده برمیگرده که چطور رفتار کنن که حس حسادت و کمبود تو بچه اول بوحود نیاد.خواهرم خودم بچه هاش3 سال فاصله سنی دارن ولی اونقدر خوب مدیریت کرده که نه تنها پسر اولش حسودی نمیکرده و سرخورده نشده بلکه همیشه مراقب پسر کوچیکه بوده با اون سن کوچیکش. منم ظلم به بچه اول رو قبول ندارم مگه اینکه اونقدر ناتوان تو مدیریت باشم که این حس حسادت و سرخوردگی رو تو بچه اولم بوجود بیارم.
ظلم نه از نظر کمبود محبت معلومه جفتشون جیگر گوشه آدمن از اینکه وقت کم میاری برای اولی باید اولی از آب و گل دراومده باشه باز ۳سال معقول تره البته جدا از بارداری های ناخواسته که دست خود ادم نیست
من اگه فاصله میندازم بیشتر بخاطر خودمه...دوست دارم یه کم آزادی گذشته رو دوباره بدست بیارم بعد....من بخاطر بارداری 9 ماه خونه نشین شدم درصورتی که تا قبل بارداری همش درحال گشت و تفریح و باشگاه و درس و...بودم.الانم که پسرم 15 ماهشه تا میبینم هوا خوبه سریع با کالسکه میبرمش بیرون و دوتایی باهم خوش میگذرونیم.قصد بچه دوم دارم ولی فعلا نه.
مامانا بیاین بگین واسه بچه دوم ننظرتون چیه ؟زودتر اقدام کنین بهتره یا دیرتر؟و اینکه آیا واسه راحتی خودتون میگین یا بچه؟ مامان الین شما هم که تجربه دارین بیاین جواب بدین.
مامانا بیاین بگین واسه بچه دوم ننظرتون چیه ؟زودتر اقدام کنین بهتره یا دیرتر؟و اینکه آیا واسه راحتی خودتون میگین یا بچه؟ مامان الین شما هم که تجربه دارین بیاین جواب بدین.
من تصمیم دارم ۳سال و سه ماهگی سام اقدام کنم تا ۴ سال.گیش دنیا بیاد البته این تفکرات خودمه شوهرم میگه بعد۵ سالگیش
سحر من قصد بچه دوم ندارم اصلا.کلی کار دارم که باید انجام بدم نمیخوام خودمو اسیر کنم.همین یکی کافیه
سلام دوستای گلم من قصد بچه دوم رو ندارم پسرم زیاد اذیت نمی کنه اما من خیلی خستم هم از نظر جسمی و هم روحی پسرمو میزارم مهد ساعت 12 از دانشگاه بر میگردم تا برسم خونه ساعت دو شده بدو بدو میرم دنبال پسرم از مهد جرات نمی کنم با کالسکه بیارم خیابون شلوغ داریم هنوز راه نمیره کل راه روو تو بغلم میارم خونه دست و کمرم شدید درد می کنه تا میرسم خونه اول قبل اینکه لباسمو د بیارم شیر میدم بهش و بعد تلویزیون رو روشن می کنم تا کارتون ببینه منم میرم اشپزخونه ناهار درست کنم هر روز غذای برنجی درست می کنم تا ساعت سه رب حاضر شه همسرم سه و نیم میاد خونه ناهار میخریم بعد ناهار میخوابن من میرم فکر شام و غذای فردای مهذ باشم. عصرونه رو حاضر می کنم کمی با هم بازی می کنن و من تمام ظرفای مونده رو میشورم گاهی وقتا وقت کم میارم و ظرف میمونه برای فردا بعد شام مجداا خاموشی میشه پسر و همسرم میخوابن و من دو ساعتی رو درس دانشگاه و وسایل فردا رو اماده می کنم ساعت دوازده شب میخوابم و 6.5 صبح بیدار میشم این رویه هر روز تکرارر میشه جمعه ها هم که نمی تونم ریخت پاش جمع کنم باید بریم خونه مادر شوهر
نه خواهری نه مادری چه قد دست تنهام همسرم با اینکه حال روزمو می بینه یه کمکم نمی کنه
پسرم پنج تا دندون داره و هنوز به تنهاییی نمی تونه راه بره موهاشم اینسری بردیم اریشگاه کوتاه کردیم
وای دی جی چه برنامه ی وحشتناکی....وقتی کسی رو نداشتی تو این شرایط درس کجا بود آخه؟؟؟خوده من دفاع کردم مقاله هامو کامل ارایه دادم قشنگ گذاشتم کنار بعد باردار شدم. من برخلاف شما دور و ورم هستن ولی خودم به کسی رو نمیندازم. یکی از قشنگترین تفریحاتم اینه با پسرم برم خرید خونه و لباس و..... از برنانه ات گفتی مغرم سوت کشید.منم جات بودم دور بچه دومو خط قرمز میکشیدم.باورت میشه خواهرشوهرم التماس میکنه بده بچه رو یه چندساعت نگه دارم خودم نمیدم؟دوست ندارم مزاحمت ایجاد کنم حتی اگه مامان یا مادرشوهرم باشن.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز