2777
2789
عنوان

دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

| مشاهده متن کامل بحث + 1412302 بازدید | 78657 پست

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

سلام نازی جون ، حالا من تقریبا ۱۰ سالی میشه اصلا روی دستشویی ایرانی نمیتونم بشینم و خیلی به سختی فقط ...

منم الان ۵سالی هستم فقط فرنگی استفاده میکنم اصلاااا نمیتونم ایرانی 

به زانوهام خیلی فشار میاد 

دقیقا عادتیه 

البته فرنگی به غیر از فرنگی خودم باشه چندشم میشه و نمی رم 

برای زایمان تو بیمارستان هم کاور دستشویی فرنگی بردم با خودم برا هربار دسشویی رفتن دستکش یکبار مصرف و کاور استفاده کردم 

منم الان ۵سالی هستم فقط فرنگی استفاده میکنم اصلاااا نمیتونم ایرانی به زانوهام خیلی فشار میاد دقیقا ع ...

من هم فرنگی های بیرون که دستشویی عمومی باشه نمیرم اونجاها همونجاهایی هست که مجبورم از ایرانی استفاده کنم .

ولی خوب هتل رو رفتم چون قبلش ضدعفونی شده بود .

خونه بستگان نزدیک هم میرم فرنگی اونطوری وسواس ندارم .

من هم فرنگی های بیرون که دستشویی عمومی باشه نمیرم اونجاها همونجاهایی هست که مجبورم از ایرانی استفاده ...

دقیقا منم همینطورم 

تمام خانواده هم تو خونه فرنگی رو دارن حتما 

عزیز دلم الان این قولنامه، مشخصات موجر رو چی نوشته؟؟ ببین قربونت بشم من خیلی حس خوبی به داستان ندارم ...

جیران جان من اون روز میخواستم جواب بدم چندبارم بعدش امتحان کردم سایت خراب بود و نشد. ممنون بابت راهنمایی هات


نگم برات که تو این چندروز مردم و زنده شدم. خداااا چرا مردارو اینقدر بیخیال افریدی اخه

ما اون روز رفتیم بنگاه و به همسرم گفتم بگو میخوام یه مقداری بیعانه بدم که به این بهونه قولنامه رو بیاره و ببینیم و بهش بگیم باقی موارد هم پر کن و...

رفتیم اونجا همسر لام تا کام حرف نزد. از دیوار صدا دراومد که ازین آقا صدا درنیومد‌.. دیگه دیدم نههه ازین مرد آبی گرم نمیشه خودم با بنگاهی صحبت کردم. گفت چک ضمانت تخلیه بیارین بعد بیعانه میدین و....  منم هرچی میگفتم هی میگفت خیالتون راحت باشه و تو فکر نباشین و صاحبخونتون پسرعموی خودمه و میلیاردره و خیلی خوبه و همه شهر میشناسنش و....

بعدم گفتم اقای فلانی گفته بیاین تو مغازم کارت بکشین شماره صاحبخونه رو بدین ببینم اجازه داریم یا نه. خودش رنگ زد به صابخونه و گذاشت رو بلندگو و  صابخونه گفت کارتخوان مغازه به اسم خودمه. حالا من همش تو ذهنم سناریو میچیدم که این ازکجا معلوم صاحبخونه باشه و هزارتا فکر دیگه. 

شماره صابخونه رو گرفتیم و فرداش دیدیم چک نداریم زنگ زدیم گفت اشکال نداره سفته بیارین.  دو ساعت تو نت گشتم و نحوه پرکردن سفته برای ضمانت رو پیدا کردم و کلی تحقیق و تفحص و همه رو برا همسر توضیح دادم گفتم حواستو جمع کن مثلا حتما بنویسه سفته بابت ضمانت تخلیه و ...‌ و به زور فرستادمش بانک گفتم برو بپرس بگو سفته برای ضمانت میخوام چی باید بنویسم و ... که اطلاعاتمون زیاد باشه. بانکی هم هرچی من قبلش براش توضیح داده بودم رو گفت


رفتیم بنگاه گفت بریم خونه رو ببینیم و عیب و ایراداشو بنویسم براتون و سفته و پول رو بدین و تمام. گفتم نمیشه قولنامه رو با خودتون بردارین همونجا تکمیلش کنین؟ که گفت نه عجله نکن! من در مرز سکته بودم. رفتیم مغازشون کارت بکشیم. من گفتم روزی ۵۰ بیشتر نمیشه کارت کشید گفتن نه میشه و... 

کارتو کشید دیدیم قبول نکرد. دیگه گفتم شماره شبا رد کنین بیاد. شماره شبای شرکتشونو داد و پولو زدیم براشون.

اینم بگم اونجا ۷ ۸ نفر بودن. منم از استرس داشتم میمردم. یکیشون برداشت سفته رو پر کنه. اسم و مشخصات همسرو نوشت و داد به همسر گفت امضا و اثر انگشت بزن و گفت خب اینم تموم. دیدم همسرم راحت سفته خالی رو امضا زد و هرچی تو گوشش خونده بودم کشکککک! سریع رفتم جلو گفتم آقا لطفا قسمت مبلغ و تاریخ و ... هم پر کنین. گفت نه نیازی نیست و مبلغ رو خود سفته نوشته شده. گفتم نه اون فرق داره مبلغ نباید جاش خالی باشه. و اینکه بنویسین برای ضمانت تخلیه فلان اپارتمان فلان خیابون هست. از من اصرار ازونا انکار. خلاصه گیر سه پیچ دادم و با اکراه نوشتن و اینم تحویلشون دادیم.

کلید در اپارتمان رو بهمون داد و گفت کلید در ورودی دست رنگ کاره عصر بیا بگیر.  گفتم خب قولنامه. گفت اقای فلانی باید بیاد خودش قولنامه رو بنویسه. گفتم یاخدااا هیچی دیگه تموم شد سرمون کلاه گذاشتن. حداقل یه رسید بهم بدین پول زدم سفته دادم رو چه حسابی؟ اومدیم و الان رفتم بیرون افتادم مردم ورثه خواستن بیان حقشون رو بگیرن. هی من هرچی گفتم اون یه چیزی میگفت. گفت مگه وکیلی؟ گفتم آره. وکیل هم نبودم احتیاط شرط عقله

خندید و گفت برو خیالت راحت باشه. فردا بیا قولنامه رو بگیر. 

حالا جالب اینکه من هرچی میگفتم مثلا میگفتم اینکارو بکنین اونکارو بکنین بنگاهی یه جوابی تو استین داشت یا کلا حرف رو عوض میکرد و... همسر هم عوض اینکه حرفای منو تایید کنه. در جواب بنگاهی مدام میگفت بله بله شما درست میگین! منم هاج و واج نگاش میکردم‌ یعنی کارد میزدی خونم درنمیومد. همسر گفت بریم خیالت راحت باشه.خلاصه مودبانه مارو از بنگاه بیرون کرد! 


نشستیم تو ماشین میخواستم سرمو بکوبم به شیشه. به همسرم میگم این حرفا که زدم رو تو باید میزدی. میگه ببخشید دیگه من این چیزارو بلدنیستم و نمیدونم چی بگم! میگم حداقل که میتونی حرفای منو دوباره براشون تکرار کنی، نه اینکه ازونا پشتیبانی کنی! بخدا حس سربازی رو داشتم که یه تنه زده به دل دشمن. خیلی حس مزخرفی بود مثلا دلم به همسر خوش بود اونم که اصلا انگار نه انگار.

خلاصه دیروز  به همسر گفتم برو قولنامه رو بگیر و تمام موارد هم بهش گفتم که چک کنه قشنگ. که به حمدالله هیچکدوم رو چک نکرده بود😁

با اینکه کدرهگیری هارو براش تو برگه نوشتیم که وارد قولنامه کنه ننوشته بود هیچ کدوم رو

و عیب و ایراد خونه هم ننوشته بود. همسرو دوباره فرستادم که بهش بگه. اونم پشت قولنامه اضافه کرده عیب و ایراداشو. و باز اورده میبینم کدرهگیری هارو ننوشته!

همسر میفرمایند که اینجا خیلی سخت نمیگیرن برای این چیزا و تو هم سخت نگیر و مثبت فکرکن و... میگم کار از محکم کاری عیب نمیکنه. میگه من همه عمرم همینجوری زندگی کردم و تاحالا برام مشکلی پیش نیومده فقط تو الکی بهم استرس میدی. اینم به جای دستت درد نکنم بود! 

منم دیگه شل کردم گفتم اگه یه درصد اتفاقی بیفته من بار و بندیلمو جمع میکنم و تنهات میذارم خودت بمون با همین خوش خیالی و خوش بینیت زندگی کن عزیزم 


حالا یه چیز جالب بگم. من اصولا ادم درونگرایی هستم و تو جمع خیلی کم حرف و خیلی هم با بقیه جوش نمیخورم و همسر دقیقا برعکس. یعنی ازیناس که مجلس رو دست میگیره و میره رو منبر سخنرانی میکنه و خدای ادعااا

 فامیل و اطرافیان و اشناها منو یه ادم خجالتی تصور میکنن و اونو یه آدم زبر و زرنگ که از همه چی سردرمیاره و همه جا حرفی برای گفتن داره  ولی نمیدونن که مثلا تو همچین موقعیت هایی منم که جور اونو میکشم. 

مثلا حتی میخواد بره بانک میگه تو برو که یاد بگیری! یا به بهونه اینکه جای پارک ماشین بده منو میندازه جلو و میگه تو مثلا با فلانی حرف بزن تلفنی یا ... که پررو بشی!!! 

یه وقتایی پیش میومد که من نمیرفتم و خودشم نمیرفت و با من قهر میکرد و اون کارو اون روز کلا انجام نمیداد! من اوایل فکر میکردم واقعا قصدش همینه که من زرنگ بشم ولی بعد فهمیدم نه بابا این داره به هردلیلی از زیرش درمیره

متاسفانه پدرش هم دقیقا همینطوریه و مادرش هم این مسائل رو گردن نگرفته ولی خب وضع خوشایندی هم نیست، هردو بیخیال نسبت به مسائل اطرافشونن و هیچی براشون اهمیت نداره

من الان نمیدونم چطوری باید این مدل مسئولیت هارو بندازم گردنش که کم کم عادت کنه و مثل باباش نشه؟!


جیران جان اون روز گفتی باید همسرمو پرت کنم. اتفاقا چندروز پیش داشت میگفت چتربازی دوست دارم بریم از هواپیما بپریم.  گفتم تو ازونایی هستی که منو با زبونت میکشونی میبری اون بالا. منو هل میدی و اخرش خودت هم میترسی و نمی پری 😅 واقعا هم خیلی از کاراش همینطوریه!


دیروز اومده میگه باید میرفتیم شهر تو برای زندگی!  تو دلم گفتم خدا خیرت بده ما هنوز دو قدم از محل زندگیت دور شدیم کامل شناختمت که حالا حالاها نمیشه بهت تکیه کرد،  اگه میرفتیم اونجا قطعا روز اول تو صف دادگاه بودم برای طلاق!

اینارو تو دلم گفتم و بهش گفتم عزیزم پله پله باید بریم که سختمون نشه! 


ولی خودش بعدا بهم میگه، میدونم الان با خودت میگی چه شوهر خنگی دارم و خودت رو تو راهروهای دادگاه داری تصور میکنی! گفتم آفرین واقعا چه خوب میتونی ذهنمو بخونی  😁

😅😅😅😅پس تو هم از این تجربه ها داشتی خواهر🤣🤣🤣قبول دارم باید رو خودم کار کنم کم کم بهش عادت کنم ...

واقعا ب عادته...

من زایمان کرده بودم مادرم بیمارستان کنارم بود 

شال و کلاه میکرد میرفت طبقه اول دستشویی...

می‌گفت بی صاحاب ایرانی نداره ک😄 باید اینهمه راه برم 😄



😅😅😅😅پس تو هم از این تجربه ها داشتی خواهر🤣🤣🤣قبول دارم باید رو خودم کار کنم کم کم بهش عادت کنم ...

واقعا ب عادته...

من زایمان کرده بودم مادرم بیمارستان کنارم بود 

شال و کلاه میکرد میرفت طبقه اول دستشویی...

می‌گفت بی صاحاب ایرانی نداره ک😄 باید اینهمه راه برم 😄



حالا یه چیز جالب بگم. من اصولا ادم درونگرایی هستم و تو جمع خیلی کم حرف و خیلی هم با بقیه جوش نمیخورم ...

ماری جان آفرین ک با تحقیق کامل رفتی جلو 

ی دست بزنم برات 👏👏👏👏👏👏👏


تو ی درون‌گرای زرنگ بلایی 😍🥰

ی درون‌گرا ک همیشه تحقیق میکنه و کار درست انجام میده 😍😍🤗

امشب رفتیم پارک محله ک شام بخوریم...

پلو کشیدم نگهبان گفت پاشید میخوام آب باز کنم می‌پاشه بهتون

همسر گفت شام بخوریم چشم

مرتیکه گفت نه الان باز میکنم از اون فواره ک میچرخه گند میزنه ب ادم

و روشن کرد 😐😐😐 داشتیم خیس مبشدیم...


یهو همسرم اون صدا کلفتشو برد بالا فریااااد زد اقاااااا نفهم وایسا جمع کنیم

انگار ن انگار

سریع جمع کرد 

داشت میرفت بزنتش 😐😐😐 مردم صدا زدن...گفتم توروخدا نرو...هی زیرلبش میگفت الله اکبر و ذکر می‌گفت...وااای تا دم ماشین می‌گفت برم بزنمش آروم شم 😮😮😮



با بدبختی رفتیم پارک دیگه 😁😁 بلانسبت جمع خیلی بز بود خیلی

وااای ساعت ۱۱بود بچه ها تو پارک بازی میکردن...

دختر و پسر ۴تا ۱۰_۱۲ساله 

یهو یپسر ب دختر فحش اعضای بدنی گفت

الله اکبر 😮😮😮

همسرم گفت بی تربیت فحش نده..

انقدر پروووو بود ...


موندم خانواده ها نمیگن دختر بچه اون موقع چ میکنه پارک؟

ترس چیزی ندارن؟


این داستان پارک رفتن عاطفه 😄😄

یکم از خوشحالیم بگم 😌 واسه دختر خانمی

راستی اسم دخترم (مهرسا)😌🤗

موهاش صافه صاف بود داره کامل فر میشه 😁😌😌


از این چهار چرخا گرفتیم... خیلییییییییی خوشحال شد 🥰🥺🥺

از این ذوقای ته دلی کرد 🤗♥️


خیلی حسش قشنگ بود 🤗♥️



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز