یاسمینا جان من در حدی نیستم که بخوام راهنماییت کنم خودمم هربار اینجا میام برای درد دل کردن و ... و هزارتا مشکل دارم ولی مشاور نیستم. ببین کسی نمیتونه بهت بگه جدا شو یا جدا نشو یا چیکار کن. خیلی مسائل هست که ما ازش خبر نداریم و تو خودت بهتر میدونی. اینجور که تعریف کردی مشکلات زندگیت به نظر من خیلی حاد نیست که بخوای به جدا شدن فکر کنی. با یه کم تغییر رویه و تغییر در رفتار و گفتار همه چی حل میشه. خیلی برای خودت سختش نکن. به نظرم الان در شرایط مناسبی نیستی و پر از استرس و غصه و فشار روحی هستی. الان اصلا به جدایی فکر نکن چون تصمیماتت کاملا از روی خشم و عصبانیت خواهند بود و بعدا پشیمونی میاره
بذار یه کم فضا آروم بشه. بعد فکر کن ببین چی برای خودت بهتره. ققنوس جان خیلی کامل و جامع راهنماییت کردن. تغییرات رو از خودت شروع کن. به خودت برس. به خونه زندگیت برس. به لباسات برس.
من کامل زندگیتو نمیدونم ولی وقتی خودت حقوق داری چرا نباید لباس خوب داشته باشی و یهو به همسرت بگی بره برات شلوارک بخره؟!
وقتی اخلاق همسرت رو میدونی چرا بدون اجازه ش مثلا تخت رو دادی به خواهرت. شاید اون راضی نبوده و ناراحت شده و ناراحتیشو اون مدلی ابراز میکنه. ما ایرانی ها درست نمیتونیم با هم گفتگو کنیم و حرف زدن بلد نیستیم. باید سعی کنی قلق شوهرتو به دست بیاری
میگی تو عزای امام حسین همش دنبال غذا بوده. چه اشکالی داره عزیزم اصلا تو هم باهاش همراهی کنی؟ مثلا میخواد بره دنبال غذا، نگو نه من نمیخوام چایی کافیه و ... بگو عه چه خوب غذای امام حسین خوردن داره برو مثلا یکی هم برا من بگیر یا اصلا خودتم باهاش برو و بعد بشینین با لذت با هم غذا بخورین
کاملا میفهممت شاید یه کارا ورفتارایی از همسرامون با قواعد و قوانین و باورهای ذهنی ما جور درنیاد ولی باید باهاش کنار بیایم. همین کنار اومدن با تفاوت هاس که باعث رشدمون میشه. یه کم کافیه نگاهتو تغییر بدی. تا جایی که بهت ضرر نمیزنه بذار کار خودشو بکنه. یه جوری رفتار نکن که فکر کنه خیلی بهش گیر میدی یا تو خیلی سخت گیری و...
تغییر رو از خودت شروع کن مطمئن باش همسرت هم پا به پات تغییر میکنه ممکنه طول بکشه ولی حتما میشه
فقط فعلا اصلا به طلاق فکر نکن. سعی کن خودتو آروم کنی. نشخوار ذهنی رو بذار کنار. تغذیه تو تغییر بده تا تیروئیدت رو به بهبود بره. استرس رو از خودت دور کن. صبحا با حال خوب بیدار شو، چشماتو باز کردی لبخند بزن حتی شده زورکی و بگو خدایا شکرت که یه روز دیگه رو می بینم و میتونم برای تغییر خودم و پیشرفت خودم قدمی بردارم
حتما بیماری تیروئیدت رو جدی بگیر. من یه مدت تیروئیدم پرکار شده بود خیلی حساس شده بودم به همه چی و هرروز به طلاق فکر میکردم! همسرم یه کار خیلی کوچیک میکرد از کاه کوه میساختم و بهش غر میزدم یا داد میزدم سرش. درحالی که اگه حالم خوب باشه ممکنه با هم به اون کاره بخندیم و راحت ازش بگذرم پس اصلا ازین قضیه غافل نشو. به سلامتیت اهمیت بده انشالله روزای خوبی برات درراهه عزیزم