بچه ها من امروز ازمون داشتم بعد خب وضعم مثل اوایل نیست، از اول تا اخر که برسم خونه داشتم هی گله میکردم از خدا و اینا
هیچی اومدم خونه یه ذره بستنی خوردم تا بخواد بره از گلوم پایین، خونه همسایمون اتیش گرفت
اولش صدای جیغ میومد از طبقه اول من احساس کردم که دارن دعوا میکنن چون همیشه دعواشون میشه
یهو پنجره باز کردم ده ثانیه نکشید دیدم کل خونه پر دود و برقاهم رفت
خواهرم گفت اقا بیا بریم پایین اتیش سوزیه و اینا، تا من پنجره رو باز کنم و لباس بپوشیم بریم پیین طول کشید، ما طبقه چهارمیم اسانسورم نداریم(داشتیمم امروز نمیشد استفاده کنیم) کل بقات پر دود طبقه های دو و سه که قشنگ جهنم بود!!!
یعنی دوستان من امروز جهنم رو به چشم خودم دیدم، همه جا سیاه شده بود داشتم میمردم تا برسیم پایین
حالا قضیه چی بود، همسایه طبقه اولی ما یه خانم مسن 70 80 ساله خیلی خوشگل و گوگولیه که با نوه زندگی میکنه، ایشون یه پیکنیک داشتن که یهو میترکه و اتیش میگیره، از قضا میان روش پتو میندازن که خفه کنن اتیشو ولی متاسفانه بدتر میشه
فقط نمیدونم این اتیش نشانا چیجوری اینقدر زود رسیده بودن(فکر کنم سیار بودن) در فاصله 5 6 دقیقه رسیده بودن یعنی حتی قبل اینکه ما بریم
بماند که وقتی رفتیم پایین و اینا داشتن اتیشو خاموش میکردن یه بار دیگه پیک نیک منفجر شد.
خلاصه که من تا قبل کنکورم اگر نمردم قطعا ناقص میشم دوستان با این حجم استرسی که این یک هفته هی داره بهم وارد میشه
بچه ها اینکه اینجا مینویسم به خاطر اینه که حجم استرسم کم بشه و حمله عصبیم فروکش کنه، پس محترم باشید