سرش خورد زمین ایستاده بود ،زیر سرش هم ٣تا پتو نازک بود فقط اما صدای بدی داد و گریه کرد و بعد گریع یکم بالا اورد،دقیقا همون موقع بهش یکعاامه سوپ داده بودم حالا میترسم
خداجونم دوتا فرشته کوچولوم رو بخودت میسپارم همیشه واسم حفظشون کن،مامانی عزیزم هنوزم بأورم نشده دیگه بغلم نمیکنی....
دلم خیلی تنگ شده....