سلام من دختر ۲۸ ساله ای هستم که حدود ۵ ماهی است از طریق تلگرام با آقایی ۳۲ آشنا شدم
در ابتدا ایشون خیلی مشتاق بودند تا اینکه من بهشون گفتم معتقد به مسائل دینی هستم
ایشون هم سعی کردند از راه های دیگه ای وارد بشند اما وقتی مقاومت من دیدند قبول کردند
من فکر کردم رابطه تموم شده اما باز دوباره به من پیام دادند و وقتی من ازشون پرسیدم مگه رابطه ما تموم نشده بود گفتند اون نوع رابطه بله ولی می تونیم همین جوری باهم باشیم
منم قبول کردم چون هم احساس تنهایی می کردم هم اینکه مشخصات عمومی ایشون تا حد زیادی برای من ایده آله(از نظر تحصیلات، خانواده، مالی همون چیزی که می خوام هستند فقط از نظر مذهبی با هم اختلاف داریم که شبیه اقوام ما نیز هستند به طور مثال تو فامیل ما هیچ کس غیر از من و مامانم حجاب نداره و همگی اهل نوشیدنی خوردن هستند اما من دوست داشتم خانواده همسر آیندم بیشتر شبیه خودم باشند تا خانواده)
رابطه ما همین جوری ادامه داشت بیشتر وقت ها هم ارتباط از طرف ایشون بود و کمتر من شروع کننده صحبت بودم و من همیشه متعجب که چرا ایشون نه درخواست شماره من و نه درخواست دیدار می کنند
تا حدود دو ماه بعد به دلیل فیلتر بودن تلگرام درخواست شماره تلفن کردند از اون به بعد تا یک مدتی ارتباط از طریق واتس اپ بود که گه گاهی تماس های اینترنتی نیز گرفته میشد و در ظاهر همه چی خوب بود تا اینکه این تماس ها هم به خودی خود قطع شدند و الان بعضی اوقات فقط تماس می گیرند(اشاره کنم من هیچ ناراحتی یا اصراری برای برقراری تماس ها نشون ندادم)
حدود سه بار هم چند روزی از هم بی خبر بودیم که ایشون همیشه رابطه را دوباره شروع کردند
تو حرفاشون از کلمات محبت آمیز استفاده می کنند و انتظار دارند که منم در جوابشون ابراز احساسات داشته باشم اما دو مسئله هست که خودداری می کنم
۱.فکر اینکه اگر منو دوست دارند چرا تا حالا برنامه ای برای دیدن من نریختند
۲.من از ابراز احساسات و وابستگی می ترسم
با خودم فکر می کنم ما از نظر مذهبی باهم تفاوت داریم بعدا اگر وابسته بشم چشمم رو اینچیزا ببندم به مشکل می خورم وقتی رابطه جدی بشه
(یک موضوع دیگر من ۲۲ سالگی عاشق به تمام معنا شدم و دو سال برای اون عشق زحمت کشیدم اما دیدم به نتیجه نمی رسه خودم تموم کردم اما هنوز تو اون عشق موندم و از عاشقی می ترسم که دوبارهگرفتارش بشم و اذیت بشم و باعث شده تو تمام رابطه های بعدیم طرف مقابل از سرد بودن احساسات ناراحت باشند و جمله ای که همشون تکرار می کنند اینکه چرا جلوی احساسات میگیری معلومه درونت احساساتیه ولی خودت جلوشو میگیری)
پس لطفا به من دو جواب بدید
۱. چرا این آقا بعد از ۵ ماه درخواستی برای دیدار من نکردند با اینکه خونه ها بهم خیلی نزدیک هستتد
۲.من چجوری ترس از ابراز احساسات بزارم کنار
ممنون از صبوری شما
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید