سلام عزیزم، متوجه نگرانی شما هستم و مایلم در مورد چند نکته با شما صحبت کنم:
علیرغم اینکه زمان نسبتا طولانی از آن ماجرا گذشته و سپس همسر شما آن موضوع را با شما در میان گذاشته که همین طور که از متن شما متوجه شدم همین موضوع باعث دلخوری شما هم شده اما پشت احساسات و هیجان های ناخوشاینده شما که در جای خودش باید به آن رسیدگی شود موضوع مهم دیگری به نام نشانه ها در رابطه عاطفی نهفته است.
مثلا اینکه صمیت در رابطه شما کمرنگ است.
اگر همسر شما بعد از ۹ ماه این موضوع را با شما در میان گذاشته باید علتی وجود داشته باشد و از آنجایی که در یک رابطه دو نفر مسئول و تعیین کننده همه امور رابطه هستند پس این علت هم دو طرفه است من در مورد علت همسر شما نمی توانم چیزی بگویم چون با ایشان صحبت نکرده ام، اما در مورد شما به درخواست خودتان می توانم حدسهایی بزنم تا به شما در حل مسئله تان کمک کند:
مثلاً اینکه واکنش شما زیاد یا تند باشد
یا میل به کنترل کردن داشته باشید
یا بسیار حساس باشید
یا هر ویژگی دیگری که باعث عدم صمیمیت بین شما باشد
در هر صورت فوق، فردی که با شما در رابطه است احساس راحتی نمی کند و نگران واکنش شماست و بنابراین فکر میکند سری را که درد نمی کند چرا باید دستمال ببندد! البته که این فکر سازنده نیست اما بین زوجین مرسوم است.
پس پرسش سازنده و عاقلانه این است که از خودتان بپرسید من چگونه رفتار می کنم یا واکنش نشان می دهم که همسرم این مسئله را در همان زمان به من نگفته است؟
آسان ترین راه و غیر سازنده ترین و غیر کاربردی ترین راه در روابط این است که دنبال علت مشکلات در طرف مقابلمان بگردیم مثلاً بگوییم حتماً همسرم ریگی به کفشش است که این موضوع را از من قایم کرده است! یا حتماً الان نقشه ای دارد که حالا دارد عنوان می کند!
بگذارید صراحتاً به شما عرض کنم اگر به دنبال دلایل فقط در همسرتان بگردید شما فرد مناسبی برای یک رابطه نیستید،
موضوع مهم دیگر این است که الان که به شما ماجرا را گفته اند چگونه واکنش نشان می دهید؟ واکنش شما مبنایی برای برخورد های بعدی ایشان خواهد بود، این زمان طلایی را ازدست ندهید
بدترین اتفاقی که در یک رابطه می تواند بیفتد این است که زن یا شوهر بخواهند با کنترل یکدیگر را در یک زندگی و رابطه نگه دارند، یک زن خردمند با رفتار با بینش با درک با لطافت و با تمام ویژگی های زنانه ی خود که بسیار قدرتمند هستند رابطه ای جذاب ایجاد می کند و این زن دائماً نگران رفتن همسرش نیست چرا که می داند خودش یک زن دوست داشتنی و مناسب برای رابطه است، البته که کار کردن روی این موارد در مجال یک متن نمی گنجد و به آموزش منظم نیاز دارد، اما من سعی کردم اشارهای به سرنخ های اساسی بکنم، پیشنهادم به شما این است که به جای نگرانی و پیگیری مداوم آن اتفاق، بر روی صمیمیت، درک و جذابیت رابطه خودتان زمان بگذارید و تمرکز کنید، اگر همسر شما مرد خانواده و دوستدار شما باشد یک رابطه صمیمی و عاقلانه برای او بسیار خوشایند است و اگر هم اینطور نیست و ایشان علایق دیگری دارند پس چه اصراری به حفظ این رابطه دارید؟
بنابراین در هیچ حالتی پیگیری و کنکاش برای شما سودمند نیست و و البته از متن شما استنباط میکنم موضوع مهمی هم رخ نداده است این فکر ها بیشتر حاصل ترسهای خود شماست ، با مراجعه به یک روانشناس میتوانید روی این ترسها و قدرت زنانه خود کار کنید و یک رابطه عالی که لایق آن هستید برای خودتان بسازید و از آن لذت ببرید.
واقعا ممنونم...
سلام...
ممنونم از راهنمایی هایتان.
من به همسرم خیلی اعتماد دارم...
فقط از این ناراحت شدم که چرا دیر بهم گفتی؟ وقتی الانم بهت پیام میده چرا تازه یادت افتاده.
اصلا مأخذه اش نمیکنم.
چون اون طرف ذهنش مریضه شاید این کارا رو میکنه.
واقعا استفاده کردم ممنونم