2794

نداشتن منزل مستقل

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 104 بازدید

سلام . من حدودا یازده ساله ازدواج کردم . یکی از شرایط ازدواجم این بود که شوهرم خونه مستقل بگیره که گرفت . البته این شرطم زبانی بود یعنی تو شرایط ازدواجم تو دفتر ازدواج ثبت نکردم و اینو هم بگم همچین چیزی رو نمی دونستم . ما مستاجر بودیم که انقدر خانواده همسرم تو گوشش خوندن و گفتن که چرا مستاجری و بیا طبقه بالا بشین و پولاتو جمع کن و این حرفا . من اون زمان و حتی الان که ده ساله داره میگذره از ترس ابرو و اینکه شوهرمو دوست داشتم و نمیخواستم زندگیم بهم بخوره مجبور شدم بیام خونه پدر شوهرم زندگی کنم . بماند که چقدر به زندگیم و رابطه من و شوهرم ضربه خورد . و کلا تو همه مسایلمون دخالت میشد و میشه . همه چی مونو همه میدونن کجا میریم چی میخریم و چی میخوریم . بماند . تو این ده سال فقط عذاب کشیدم و خود خوری کردم که چرا نمی تونم یه خونه داشته باشم و با خانوادم در آرامش باشم . تو این ده سال اتفاقای زیادی افتاد که که ما چند بار از صفر شروع کردیم . حالا یکی دو ساله که به شوهرم میگم خونه بگیره که انقدر دست دست کرد و گفت آپارتمان دوست ندارم میخوام ویلایی کوچیک بگیرم که الان همون آپارتمان 50 متری هم با پولمون نمیشه خرید .  مستاجری هم نمیره . سوال  من اینه که چیکار کنم باهاش ؟ چی بگم بهش ؟ دیگه خسته و داغون شدم . بعضی وقتها به سرم میزنه بیخیال همه چی بشم و بعد اینکه بچم بدنیا اومد دوتاشونم بدم بهش و برم طلاق بگیرم . یه زندگی ندارم واسه خودم.

اطلاعات تکمیلی

سن 28 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام عزیزم، میتونم درک کنم که در چه شرایطی هستی و این که دلخور وخسته باشی ، در متنتون نوشتید از ترس بهم خوردن زندگیم نزدیک خانواده همسر شدم همینجا نقطه خوبی برای بررسی مسئله ای که الان دارین است، همیشه یادت باشه ترس از هر چیزی (هر چیزی!) اگر انکار بشه یا به تعویق انداخته بشه و یا  براش اقدام مناسب انجام نگیره به زودی سراغمان  میایند  در حالیکه ما برای روبرویی با او آماده نیستیم! پس چاره کار اجتناب از ترس یا انکار و ندیدنش یا بهش فکر نکردن نیست بلکه پذیرشش و انجامِ کاری برای مقابله هرچه بهتر با اون ترس درمانش است، یعنی اون زمانهایی که به خاطر این ترس و احتمالا مجموعه ای از ترسهای مشابه که خودتونم چندموردشو ذکر کردین ، شما از روبرویی با این ترس حتی به صورت نا خودآگاه  فرار کردین ، همون موقع که علی رغم میلتون اومدین و در منزل پدری همسرتون مستقر شدین زمان مناسب برای روبرو شدن با اون ترس بود که الان میبینیم به تعویق انداخته شده، 

به طور طبیعی همه ما انسانها لازمه در شرایط متفاوت  تصمیم هایی بگیریم و اتفاقا خیلی ازین تصمیمها برامون ترسناک هم هست اگه بدونیم و یاد بگیریم که هر تصمیمی یک بهایی و یک هزینه ای داره پس از دادن بها فرار نمیکنیم ،  بلکه تصمیمی رو میگیریم که کمترین بها رو داره، این چیزی که میخوام بگم یکم پذیرفتنش سخته امیدوارم شجاعت روبرویی و پذیرشش رو داشته باشید ،

اینکه در هر شرایطی این  شما هستین که انتخاب میکنید به اون شرایط چه واکنش و پاسخی بدین و هرچقدرهم که شرایط سخت باشه هیچ وقت هیچ تصمیمی غیرممکن نیست و فقط به شجاعت شما بستگی داره که کدوم تصمیم رو بگیرید، مثلا فردی که از ابتدا خواهان استقلال هست ممکنه چند تا وسیله کمتر خرید کنه اما با پولش خونه مستقل رهن کنه  یا حتی هر ماه کرایه هم بپردازه اما انتخاب دیگری هم میتونه باشه که در منزل پدری باشیم و احتمالا کرایه هم پرداخت نکنیم به ظاهر دومی منفعت بیشتری داره اما برای کسی که خواهان استقلال هست اولی گزینه مناسبیه و حاضر میشه اون بها رو بده اما استقلال رو کسب کنه.

پس همه چیز به نظر شما و همسرتون بستگی داره، هیچ قانونی وجود نداره که ما وقتی میتونیم مستقل باشیم که خونه مورد نظرمونو بخریم، کاملا به خودتون بستگی داره ودر این زمینه هیچ کارِدرست یا غلطی وجود نداره. 

حالا مسله بعدی اینه که  اگه باهمسرتون هم نظر نیستید معنیش اینه که از اول یا به این اختلاف نظرتون اهمیت ندادین واین نیاز شما به رسمیت شناخته نشده ویا مهارت های ارتباط و نشون دادن و شرح دادن نظرهمو و بلد نیستین که در هر دو حالت راه حل گفتگوی موثر و شرح دادن نظراتتون بهم هست تا به یک توافق برسید ،

اگر برای شما استقلال داشتن مهم است تمرین کنید تا بتونید این که چرا استقلال براتون مهمه رو به یارتون توضیح بدید و مهارت متقاعد سازی رو یاد بگیرید میتونید از یک درمانگر کمک بگیرید تا سرعت حل مسله اتون بالا بره و همچنین آموزش بگیرید که چطور خودتونو برای ایجاد این استقلال آماده کنید چون اگرچه استقلال فیزیکی (مسکن) زمینه ساز استقلال روانی است اما کافی نیست شما در عین نزدیکی هم انتظار میره بتونید مهارتهای حفظ حریم شخصی رو یاد  بگیرید 

در آخر مراقب باشید عجولانه تصمیم نگیرید ترک رابطه گزینه آخر برای حل مسله است و قبل از اون صدها راه وجود دارد ،  احتمالا الان از همسرتون خشمگین هستید که نیاز شما یا یکی از شرطهای ازدواجتونو جدی نگرفتند اما من از شما سوالی میپرسم که لازمه با انصاف و شهامت بهش پاسخ بدین:

آیا شما خودتون این درخواست  و نظرتونو جدی گرفتید ؟  این خوش خیالی  است که انتظار داشته باشید درخواستی که توسط خودتون جدی گرفته نشده توسط دیگران جدی گرفته بشه 

من برای قدم اول پیشنهاد میکنم یادبگیرین برای خواسته خودتون ارزش قایل بشید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

مستقل شدن همسر

پاسخ سلام عزیزم، من دقیقا متوجه مشکل نشدم اما اگرمنتظورتون عدم مسولیت پذیری همسرتون در مورد مسایل اقتصادی در زندگی مشترکتون هست باید بگم بدون بحث یا ایجاد احساسهای ناخوشایند تقریبا این امرناممکنه ، پس از ب...

وابستگی به‌ دیگران و مستقل شدن

پاسخ سلام وقت بخیر برای اینکه بتونید مستقل بشین باید تمرین کنید قدم اول شناخت خودتون و توانایی هاتون هست ، بعد هم از کارهای کوچیک شروع کنید که به تنهایی انجام بدید و بعد از انجام هر کار خودتون رو تشویق کن...

وابسته بودن همسر و مستقل نبودن

پاسخ سلام و وقت بخیر اینکه شما خودتون فرمودین بنا به شرایط پیش اومده وابسته مادرشون هستن و به نوعی احساس مسئولیت میکنه نسبت به اونها و قطعا حساسیت بالایی داره ، از طرفی شما به هردلیل یا با زور یا علاقه ب...

پسرم مستقل بلند نمیشه

پاسخ سلام، تا سن ۱۵ ماهگی برای راه رفتن فرصت دارد.