2794

ترس از ازدواج بخاطر بیماری

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 120 بازدید

سلام 

من از ازدواج و آینده م بخاطر بیماری ای که دارم میترسم. بیماری من مقداری انحراف ستون فقرات هست که قابل درمانه و باید عمل کنم اما هزینه ش خیلی زیاده و فعلا مشخص نیست کی بتونم پولشو تهیه کنم.. ترس و نگرانی من به حدی هست که علی رغم علاقه زیاد به ازدواج حتی دلم نمیخواد خواستگاری داشته باشم یا خودمو در موقعیت دیده شدن قرار بدم. البته من دو تا مشکل دارم که منو دچار دوگانگی کرده از یه طرف بشدت دوست دارم ازدواج کنم ولی بخاطر منزوی بودن و رفت و امد نداشتن خانواده م و سختگیری های پدرم که از بچگی تا حالا نذاشته ما  در اجتماع و مهمانی و مراسمات عروسی و عزا و... حضور داشته باشیم باعث کم بودن موارد ازدواج و خواستگاران شده که این منو ناراحت میکنه  از طرف دیگه خودم میتونم کارهایی انجام بدم برای بیرون رفتن از این وضعیت مثل شرکت در اجتماع و مراسمات بدون اطلاع دادن به پدرم (چون اجازه نمیده اگه بگم) یا سرکار رفتن و یا ثبت نام در طرحهای همسریابی دانشگاهم که جهت تسهیل ازدواج جوانان هست اما من بخاطر بیماری ای که دارم از این کارها هم اجتناب میکنم و تلاشی برای بیشتر دیده شدن و.. نمیکنم و دایم به این فکر میکنم اگر خودمو در موقعیت قرار بدم و کسی بهم پیشنهاد ازدواج بده و یا کسی بهم معرفی بشه من بالاخره مجبورم موضوع بیماریمو بهش بگم و اگه پاپس بکشه و من شکست روحی بخورم چی؟ اگه بخاطر مشکلم خجالت بکشم چی؟ اگه طرف بذاره بره و اعتماد بنفسم داغون بشه چی؟

نمیدونم چیکار کنم قبلا که سنم کمتر بود هم همین اضطرابهارو داشتم ولی فکر میکزدم هنوز فرصت زیاده و مشکلم حل میشه اما سنم بالاتر رفت و حل نشد و الان خیلی مضطربم.. اینم بگم که تا حالا رابطه جدی نداشتم که کار به مطرح کردن مساله بیماری بکشه و برا همین ترسش باهامه همیشه. بعضی وقتا فکر میکنم که نباید هیچ تلاشی برای داشتن موردهای بیشتر ازدواج کنم چون ازدواج مال من نیست چون بیمارم و همش به این فکر میکنم که دوستام بدون بیماری هستن و پدر سختگیر ندارن و چقدر راحت ازدواج میکنند و من از یه طرف پدر سختگیر و مانع تراش و موارد ازدواج کم و از یه طرف هم این مشکل بیماریم که اوضاع رو وخیم تر هم میکنه این افکار هر روز افسرده ترم میکنه.. لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم و به مشکلم و اضطرابم چگونه غلبه کنم.

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۸ جنسیت زن شغل دانشجوی کارشناسی ارشد وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست گرامی
ممنون از اعتماد شما 
شرایط سختی دارید و دچار تعارض بین بیماری و ازدواج و همین طور سخت گیری پدرتون
وقتی در وجود ما تعارض رخ میدهد که ما از واقعیت وجودی خودمون فرار کنیم و نتونیم این واقعیات رو بپذیریم 
به نظر میاد شما هم هنوزنتونستید این بیماری و شرایط موجود زندگیتون رو بپذیرید و دائم خودتون رو با افراد سالم دوروبر خودتون مقایسه می کنید و این مسئله موجب می شود تعارضات درونیتون بیشتر بشه و همین طور که فرمودید رو به افسردگی ببرید
بیاید طور دیگه ای به شرایط تون نگاه کنید و خودتون رو با همین شرایط بپذیرید اگر شما نتونید خودتون رو با این بیماری بپذیرید چطور توقع دارید فردی که قرار هست با شما همراه سفر زندگی باشد شما رو بپذیرد 
بیماری ممکن هست در هر مقطعی از زندگی رخ دهد حتی بعداز ازدواج 
مطمئنا شما دارای ویژگی هایی هستید که اگر فرد مناسبی رو در کنارتون داشته باشید به خاطر اون ویژگی ها با بیماریتون هم کنارخواهد آمد 
یکی از مواردی که اضطراب رو بیشتر می کنه همین اجتناب و دوری کردن هست درسته مقطعی اضطراب رو کم می کنه اما دوباره اضطراب با شدت بیشتری برمی گرده 
برای درمان اضطراب خودتون رو در شرایطی که از آن دوری می کنید قراردهید اضطراب دوستی هست که اگر آن را در آغوش بگیرید  شما رو رها خواهد کرد

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha